تاریخ امروز۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
Albert_Einstein_1929

تدریس ، از برلین تا اوج شهرت برای آلبرت اينشتين (بخش اول)

تدریس ، از برلین تا اوج شهرت برای آلبرت اينشتين (بخش اول)

تدریس ، از برلین تا اوج شهرت عنوانی است که ما برای این بخش از زندگینامه ی آلبرت اينشتين در نظر گرفتیم.

در تابستان ۱۹۰۹،دانشگاه ژنو به اينشتين دكتراي افتخاري اهداء كرد و از او دعوت نمود تا در مراسم سيصد و پنجاهمين سالگرد بنيانگذاري دانشگاه شركت كند.

در اين مراسم، كلاه حصيري و لباس غير رسمي اينشتين در ميان كُت‌هاي فراك زربافت، رداهاي قرون وسطائي و لباس‌هاي مجلل دويست نماينده از دانشگاه‌هاي سراسر جهان، به خوبي نمايان بود.

در همان سال، اينشتين استاد دانشگاه زوريخ شد و اين، اولين سِمَت دانشگاهي او بود. رفتار اينشتين به عنوان يك استاد دانشگاه از خاطرات برخي از دانشجويانش قابل تشخيص است.

هانس تانر كه مابين سال‌هاي ۱۹۰۹-۱۹۱۱ دانشجوي اينشتين بود چنين مي‌نويسد: “وقتي اينشتين با آن لباس كهنه، با شلواري كه لنگه‌هايش كوتاه بود، و با زنجير ساعت آهني براي اولين بار پشت ميز تدريس قرار گرفت، ما با نظر ترديد به استاد جديد خود نگاه كرديم.

شیوه ی تدریس؛

اما او با شيوه تدريس بي‌نظير خود به زودي قلب همه ما را تسخير كرد. او رئوس مطالب را بر روي كاغذ كوچكي يادداشت كرده بود و تنها نكته‌هايي را در آن نوشته بود كه مي‌خواست تدريس كند.

تدريس اينشتين، مستقيماً از ذهن او برمي‌خاست و ما شاهد فعاليت مستقيم مغز او بوديم. اين روش تدريس، بسيار جالب‌تر از روش‌هاي قالب‌ريزي شده بود.

ما در تدريس اينشتين مي‌ديديم كه شيوه‌هاي نامعلوم گاه به نتيجه‌هاي علمي باارزشي مي‌انجامد. بعد از هر درس، احساس مي‌كرديم كه خودمان هم مي‌توانيم همان مطالب را تدريس كنيم.

فكر نمي‌كنم حتي يك جلسه هم در كلاس تدریس اينشتين غيبت كرده باشم. كلاس‌هايش بسيار مجذوب كننده بود.”
اينشتين در زوريخ دوستان زيادي داشت. او خصوصاً دوست داشت ارتباط فكري خود را با افرادي كه اصلاً كاري به كار فيزيك نداشتند گسترش دهد و به همين دليل هم با حقوقدانان، تاريخدانان، پزشكان و . . . به بحث مي‌پرداخت و شاید علاقه داشت به آنان هم تدریس کند.

اين امر، منطبق با ماهيت انديشه‌هاي اساسي اينشتين بود. ذهنش از تفكر در مورد مسائل فيزيك به دنياي ديگري معطوف مي‌شد و در همين راستا بود كه به مشخص‌ترين استنتاج‌هاي خود دست مي‌يافت.

Albert in class

اندیشه ها و علائق علمی؛

انديشه‌ها و علاقه‌هاي علمي اينشتين به گونه‌اي بود كه مي‌توانست درباره بسياري از مسائل علمي با غير فيزيكدانان و حتي با غير دانشمندان نيز بحث كند.

اين افراد چون قبلاً پيش‌ذهنيتي در مورد موضوعاتي نظير فضا و زمان نداشتند و اصول از قبل بديهي فرض شده‌اي در ذهنشان شكل نگرفته بود، بهتر مي‌توانستند در نوعي تفكر “كودكانه” كه براي اينشتين كارساز بود شريك شوند.

در ژوئن ۱۹۱۰، دومين پسر اينشتين به نام ادوارد به دنيا آمد. در اواخر همان سال، اينشتين مدت كوتاهي براي تدريس به دانشگاه پراگ رفت. در ۱۹۱۱، ارنست سولوِي (Ernest Solvay)، سرمايه‌دار و مهندس بلژيكي كه به علم علاقه‌مند بود، براي جمع كردن فيزيكدانان برجسته جهان، كنفرانسي را با هزينه خود در بروكسل برپا كرد.

در كنگره سولوِي كه برخي از برجسته‌ترين فيزيكدانان نظير ارنست رادرفورد از انگلستان، ماري كوري و هانري پوآنكاره (Henri J Poincare) از فرانسه و ماكس پلانك از آلمان در آن شركت داشتند، نسبيت، يكي از داغ‌ترين مباحث بود (كنگره سولوِي كه پس از آن سال به‌طور متناوب برگزار مي‌شد، به زودي به يكي از مهم‌ترين كنفرانس‌هاي علمي بين‌المللي تبديل شد).

اينشتين هرجا كه مي‌رفت، با رفتار بي‌تكلف، مهربان و با خوشخويي و بذله‌گويي مؤدبانه خود، دوستان بسياري پيدا مي‌كرد اما به دليل همين خصوصيت‌ها، دشمناني را نيز براي خود مي‌تراشيد.

عدم فخرفروشي آكادميك، نوعي بي‌احترامي به عناوين دانشگاهي محسوب مي‌شد و همگان را چه در داخل دانشگاه و چه در خارج آن شگفت‌زده مي‌كرد.

برخي لباس غير رسمي و ساده اينشتين را علامت طغيان عليه شئونات دانشگاهي مي‌دانستند. آنها از مهرباني و خصوصيات اجتماعي اينشتين كه به‌طور مساوي شامل حال قشرهاي مختلف اجتماعي مي‌شد ناراحت بودند.

مقامات دانشگاه نمي‌توانستند تحمل كنند كه اينشتين با عالي‌مقامان دانشگاه به همان شيوه بي‌تكلفي صحبت كند كه با خدمتكار آزمايشگاه صحبت مي‌كرد.

اينشتين يكسال پس از كنگره سولوِي، دانشگاه پراگ را ترك كرد و به زوريخ بازگشت. در زوريخ، كرسي استادي فيزيك نظري در پلي‌تكنيك را كه دوازده سال پيش، از آنجا فارغ‌التحصيل شده بود به او پيشنهاد كرده بودند.

در آن زمان، پلي‌تكنيك كه يك مؤسسه آموزشي فدرال بود، از لحاظ علمي در سطحي به مراتب بالاتر از دانشگاه زوريخ قرار داشت و با تلاش حكومت فدرال سوئيس، به يكي از برجسته‌ترين مؤسسات آموزشي اروپا تبديل شده بود كه در رشته‌هايي نظير رياضيات و فيزيك، بسيار پيشرفته بود.

اما صعود اينشتين از پله‌هاي شهرت تازه آغاز شده بود و اينك در پايتخت‌هاي علمي اروپا انتظار او را مي‌كشيدند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *