تاریخ امروز۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
Albert Teaching

برن ؛ زادگاه نظریه نسبیت ( مردی برای تمام فصول)

برن ؛ زادگاه نظریه نسبیت
آلبرت اينشتين و قدرت محسور کنندگی ایتالیا

برن زادگاه نظریه نسبیت و دوران ویژه ای از زندگی آلبرت اینشتین است. اما پیش از پرداختن به آن ناگزیر باید نگاهی کنیم به دورانی که اینشتین در جستجوی کار بود.

در پاييز ۱۹۰۰ اينشتين امتحان دولتي را گذراند و مدرك کارشناسی خود را در رشته فیزیک دريافت كرد اما برخلاف وعده‌هاي اوليه و به رغم موفقيت‌هاي چشم‌گيري كه در دوران دانشگاه داشت او را در پلي‌تكنيك نگاه نداشتند (شايد به اين دليل كه او به ندرت سر كلاس درس‌هاي اصلي حاضر مي‌شد و تنها در كلاس‌هايي كه بسيار دوست مي‌داشت شركت مي‌كرد، اغلب درس‌ها را نزد خود فرا مي‌گرفت و همواره از اينكه تنها براي قبول شدن مطالعه كند در عذاب بود).

بدين ترتيب اينشتين مجبور شد خارج از پلي‌تكنيك به دنبال كار بگردد. با انجام محاسبه‌هايي براي رصدخانه فدرال زوريخ درآمد اندكي به دست مي‌آورد و بقيه وقت خود را با زير پا گذاشتن خيابان‌هاي زوريخ صرف پيدا كردن كار دائمي مي‌كرد.

تدریس در مدرسه فنی

مدتي كوتاه به‌طور موقت به عنوان معلم در يك مدرسه فني استخدام شد اما در پاييز ۱۹۰۱ بازهم بيكار شد.

پس از آن مدتي مربي يك مدرسه شبانه‌روزي در شافهاوزن(Schaffhouse)  شد. شافهاوزن شهر كوچكي در كرانه رود راين بود و به‌خاطر آبشارهاي خود شهرت داشت. اينشتين در آنجا از كارش لذت مي‌برد و سعي مي‌كرد درس‌ها را زنده و جالب تدريس كند و از شيوه يكنواخت و خشك مرسوم كه در ايام تحصيل او را به ستوه آورده بود پرهيز مي‌كرد.

اما او بر سر روش‌ها و اهدف آموزش با مديريت مدرسه اختلاف نظر داشت و همين امر نيز منجر به اخراجش شد چراكه بيش از حد از خود استقلال فكر و ابتكار عمل نشان مي‌داد.

بهار ۱۹۰۲، اينشتين در ميلان بود. او از آنجا به دانشگاه‌ها نامه مي‌نوشت و درخواست كار مي‌كرد. در اين ميان، مارسل گروسمان سرانجام توانست كاري در اداره ثبت اختراعات برن برايش درست كند.

رئيس اداره، فردريش هالر (Haller)  كه دوست پدر مارسل بود با استخدام اينشتين موافقت كرد. در برن، اينشتين مصاحبه‌اي طولاني با هالر داشت.

هالر اين مرد جوان و آرام را به رغم نداشتن تجربه قبلي براي كار مورد نظر مناسب تشخيص داد. به اينشتين در سِمَت كارشناس فني درجه سه سالانه ۳۵۰۰ فرانك حقوق مي‌دادند. بدين ترتيب اينشتين به برن رفت و در تابستان ۱۹۰۲ كار جديد خود را آغاز كرد.

ازدواج آلبرت و ميلِوا در اثر بيماري هرمان اينشتين به تأخير افتاد. هرمان نيز مانند همسر خود با اين ازدواج مخالف بود و آلبرت نمي‌خواست به هنگامي كه پدرش در بستر مرگ افتاده است بر خلاف خواستش عمل كند اما هرمان اينشتين درست قبل از مرگ با ازدواج پسرش موافقت كرد.

مراسم ازدواج در ششم ژانويه ۱۹۰۳ در يك رستوران محلي با حضور دوستان جديدش در برن برگزار شد. سفر ماه عسل عروس و داماد فقط به اندازه يك قدم زدن از رستوران تا خانه طول كشيد زيرا اينشتين كليد آپارتمان را گم كرده بود!

اداره ثبت اختراعات

كار اينشتين در دفتر اداره ثبت اختراعات، كار جالبي بود. وظيفه او، ارزيابي اوليه اختراعاتي بود كه به آن دفتر ‌آورده مي‌شد.

اينشتين بايد مشخصات ويژه هر اختراع را (كه آن‌را از ساير اختراعات مشابه، متمايز مي‌ساخت) ثبت مي‌كرد و درضمن، موارد كاربرد آن‌را نيز حدس مي‌زد (در اغلب موارد، اينشتين، كاربردهايي را براي هر اختراع مطرح مي‌كرد كه حتي به ذهن خود مخترع هم نرسيده بود).

و از همه جالب‌‌تر، او مي‌بايست از لابه‌لاي توضيحاتي كه مخترع در مورد اختراع خود ارائه داده بود، افكار اصلي و سير انديشه‌اي را كه منجر به تحقق آن اختراع شده بود، كشف و بيان نمايد.

در اغلب موارد، اين كار، چندان ساده و آسان نبود و اينشتين با مطالعه در مورد اختراعات، با افكار جديد و جالبي مواجه مي‌شد.

اينشتين به تكنولوژي علاقه‌مند بود و سروكار داشتن با طرح‌هاي مهندسي در اداره ثبت اختراعات، امكان تفكر در زمينه‌هاي جالبي نظير تنوع بي‌پايان اصول نو، بكارگيري سيستماتيك انديشه، خلاقيت، تعديل انديشه‌هاي كهنه، تغيير كاربرد نقشه‌ها و طرح‌ها از يك زمينه به زمينه ديگر و كاربرد جسورانه شيوه‌هاي كهن در زمينه حل مسائل نو را به او مي‌داد (خود اينشتين نيز به طراحي دستگاه‌ها علاقه‌مند بود و چندين اختراع نيز به ثبت رساند كه يكي از آنها امروزه “افزونگر پتانسيل اينشتين- هابيشت” ناميده مي‌شود).

تدریس فیزیک در ازاء ساعتی ۳ فرانک

اينشتين در اولين ماه‌هاي اقامت خود در برن، علاوه بر كار در اداره ثبت اختراعات، تدريس خصوصي فيزيك دانشگاهي نيز انجام مي‌داد.

او بدين منظور، در روزنامه‌اي محلي چنين آگهي كرد كه: “آلبرت اينشتين، دكتراي فيزيك از پلي‌تكنيك زوريخ، به ازاء ساعتي ۳ فرانك، فيزيك تدريس مي‌كند.” در ميان چند نفري كه به اين آگهي پاسخ دادند، يك دانشجوي رومانيايي علاقه‌مند به فيزيك به نام موريس سولووينه بود.

اين دو مرد جوان تقريباً بلافاصله جلب يكديگر شدند و دوستي صميمانه و پايداري ميانشان برقرار شد.

سولووينه در دانشگاه، فلسفه، ادبيات، زبان يوناني، رياضيات، فيزيك و زمين‌شناسي مي‌خواند و در كلاس‌هاي دانشكده پزشكي نيز حاضر مي‌شد. او از اين جهت به فيزيك علاقه‌مند بود كه مي‌خواست تصوير همه جانبه‌اي از طبيعت در ذهن داشته باشد. اولين گفتگوي آن‌دو بلافاصله يگانگي فكري و دلبستگي‌شان را آشكار ساخت.

طولي نكشيد كه درس‌هايشان به بحث‌هاي طولاني درباره موضوعات مورد علاقه دو طرف تبديل شد. به زودي، كونراد هابيشت كه براي ادامه تحصيلات در رشته رياضيات به برن آمده بود نيز به جمع آنها پيوست.

سه دوست؛

سه دوست، پس از فراغت از كار و تحصيل، دور هم جمع مي‌شدند و به گردش‌هاي طولاني يا به خانه يكديگر مي‌رفتند و به گفتگو و خواندن كتاب مي‌پرداختند.

آنها نوشته‌هاي فلسفي اسپينوزا و هيوم، كتاب‌هاي تازه ماخ، آوناريوس و پيرسن، رساله قديمي آمپر درباره فلسفه علم، نوشته‌هاي هلمهولتس، مقاله مشهور ريمان در مورد هندسه، علم و فرضيه اثر پوآنكاره و بسياري از آثار ديگر را خواندند.

همچنين آنتيگونه نوشته سوفوكلس، آندروماك اثر راسين، آوازهاي كريسمس اثر ديكنز، دن‌كيشوت اثر سروانتس و ساير شاهكارهاي ادبيات جهان را به اتفاق مي‌خواندند.

البته اينشتين و دوستانش بسياري از اين كتاب‌ها را قبلاً خوانده بودند اما از بحث كردن درباره آنها لذت مي‌بردند.

اغلب يك صفحه يا يك قطعه از اين آثار چنان بحثي ميان آنها دامن مي‌زد كه تا شب هنگام و يا حتي تا چند روز ادامه مي‌يافت.

تا قبل از آمدن ميلِوا به برن، اين سه با هم غذا مي‌خوردند. شام معمول آنها عبارت بود از سوسيس، پنير، ميوه و چاي با عسل. جلسه‌هاي درس اينشتين معدود بود و شاگردانش حق‌التدريس اندكي مي‌پرداختند و اينشتين به شوخي مي‌گفت كه اگر در كوچه و خيابان ويولون مي‌زد بيشتر پول درمي‌آورد.

با وجود اين، همه آنها خوشحال بودند. سه مرد جوان انجمن برادري خود را “آكادمي اولمپ” ناميدند.

Zurich

ورود ميلِوا به برن  و تولد نظریه نسبیت

با ورود ميلِوا به برن، اينشتين زندگي يك مرد خانواده را در پيش گرفت. در ۱۹۰۴، پسر اول آنها به نام هانس آلبرت به دنيا آمد. اينشتين، ۸ ساعت از روز را به كار در اداره ثبت اختراعات برن مشغول بود و مابقي زمان روز در اختيار خودش بود و مي‌توانست به ايده‌هايي كه در سر داشت بيانديشد.

همين زمان‌هاي فراغت بود كه نهايتاً يكي از بزرگ‌ترين دستاوردهاي تاريخ انديشه يعني “نظريه نسبيت” را براي بشريت به ارمغان آورد.

در سال ۱۹۰۵، اينشتين كه اكنون ۲۶ سال بيشتر نداشت، مجموعه مقالات “نسبيت خاص” را در نشريه‌اي تخصصي و آلماني زبان در زمينه فيزيك به نام آنالِن دِر فيزيك (Annalen der Physik) منتشر كرد.

همين مجموعه مقالات بود كه با ارائه تصويري جديد از بنيادي‌ترين مفاهيم فيزيك يعني “مكان” و “زمان” و با نسبي دانستن آنها، بنيادهاي فيزيك مطلق‌گراي نيوتني را فروريخت و ديدگاه انسان را نسبت به جهان تغيير داد.

ضمناً در همین سال بود که اینشتین مدرک دکترای خود را نیز از دانشگاه زوریخ دریافت کرد.

تا پيش از زمان ارایه نظريه نسبيت، فيزيك با مسائل لاينحلي روبه‌رو شده بود. يكي از اين مسایل، تبيين نتيجه آزمايش مايكلسون و مورلي در مورد سرعت نور بود.

اما نظريه نسبيت توانست به خوبي بخش مهمي از مسائل مزبور را حل كند و همين امر، در جلب توجه زودهنگام دانشمندان به نظريه اينشتين مؤثر بود.

ماكس پلانك، فيزيكدان برجسته دانشگاه برلين، در مورد او گفت: “كپرنيك تازه‌اي متولد شده است.” بدين ترتيب، با شناسايي، پذيرش و تكامل نظريه اينشتين، آوازه او در مراكز بزرگ علمي اروپا پيچيد تا آنكه سرانجام به كشوري كه در آن زندگي مي‌كرد يعني سوئيس نيز رسيد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *