تاریخ امروز۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
عود روح به بدن

عدم تجسد موقت یا عود روح به بدن؛

 عدم تجسد موقت یا عود روح به بدن؛

عدم تجسد موقت یا عود روح به بدن؛ از دیدگاه این نظریه هویت شخصی كاملا بر عهده روح نیست، هر چند در برهه ای از زمان، ما بدون بدن خواهیم بود.

عدم تجسد بر این باور متكی است كه انسان موجودی فراهم آمده از جسم مادی و روح غیرمتجسد است. به طوری كه روح می تواند بدون بدن باشد؛ اما هیچ یك به تنهایی، یك انسان كامل به شمار نمی آید.

نفس انسان، انسان نیست، بدن انسان هم انسان نیست؛ این دو هر یك جزئی از انسان اند و انسان به تمام ساحت های وجودی خود هم در زندگی آغازین به وجود آمده و هم در زندگی نهایی مستقر خواهد گشت.

عود روح به بدن

انسان در زندگی میانی؛

بنابراین زندگی میانی، كه روح آدمی بدون بدن است، شكل ناقصی از وجود انسانی است. نكته دیگری كه در نظریه دیویس به چشم میخورد این است كه وی هر چند بدن رستاخیزی را همان بدن دنیوی خاكی میداند اما معتقد است كه بدنهای خاكی ما به بدنی شكوهمند تبدیل می شود و با روح ما پیوند مجدد پیدا می كند.

می توان دیدگاه دیویس را به سه بخش تفكیك كرد:

  1. روح پس از مرگ بدن، در زندگی میانی، برای مدتی به حیات خود بدون بدن ادامه می دهد.
  2. در هنگام رستاخیز یا طلیعه زندگی غایی، بدن ما از خاك برانگیخته شده بار دیگر با روح متحد می شود.
  3. پس از حصول وحدت میان نفس و بدن، بدن به آن چیزی كه بدن شكوهمند نام دارد، مبدل می شود.

وجه قوت نظریه ای که استفان دیویس ارائه داده است در این است که بر اساس این نظریه می توان به تفاوتی میان بدن كنونی و بدن رستاخیزی تصویر کرد.

این تفاوت بر اساس این نظریه به شکلی خواهد بود که  بدن رستاخیزی با لوازم زندگی جاوید سازگار خواهد بود و بدن کنونی با لوازم زندگی فعلی سازگار است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *