تاریخ امروز۱۰ فروردین ۱۴۰۳
The sociological theory of systems

نظریه جامعه شناختی نظام ها

نظریه جامعه شناختی نظام ها ، جامعه شناسی و لزوم شناخت تفاوت نظام ها: جامعه باز و جامعه بسته

 

نظریه جامعه شناختی نظام ها ؛ در حالی كه نظریه كنش به نسبت اوجش در دهه ۱۹۳۰ و اوایل ۱۹۴۰ افول كرده است، نظریه جامعه شناختی نظام ها طی كمتر از دو دهه، خوش درخشید. نظریه نظام‏ ها در دهه‏ های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ اوج گرفت و سپس سقوط كرد. این نظریه ‌هنوز آن انتظاری را كه طرفداران اولیه‏ اش داشتند برآورده نكرد و شاید هرگز نكند.

نظریه نظام‏ ها محصول انواع گوناگون افكار علمی ‏است كه از رشته ‏های دیگر وارد جامعه‏ شناسی شده‏ اند، مانند سیبرنتیك، نظریه اطلاع رسانی، تحقیق عملیاتی و نظریه نظام ‏های اقتصادی. این افكار پس از قالب‏ گیری مجدد، در مورد زندگی اجتماعی به كار بسته شدند.

نظریه نظام ها در جامعه شناسی همچون گرانش در فیزیک نوین

به گفته ریچال بال: نظریه كلی نظام‏ ها با مفهوم فراگردی واقعیت به عنوان چیزی كه در اصل در برگیرنده روابط میان روابط است كارش را آغاز می‏ كند، ‌مانند مفهوم «گرانش» که در فیزیك نوین به كار برده می‏ شود. اصطلاح «گرانش» هیچ پدیده موجودی را توصیف نمی‏ كند. چیزی به عنوان «گرانش» وجود خارجی ندارد. این مفهوم، در واقع، یك رشته از روابط است. تصور این روابط به صورت پدیده‏ های موجود، افتادن در دام چیز وارگی است… نظریه كلی نظام‏ ها از جامعه شناسان می ‏خواهد منطق روابط را تحول بخشند و واقعیت اجتماعی را بر حسب روابط در نظر گیرند.

نظریه نظام‏ ها گرایش به این دارد كه جهان اجتماعی را به صورتی پویا در نظر گیرد و به «رخداد فرهنگی ـ اجتماعی و قضیه پویایی» علاقه شدید دارد .

Journal sociology

تشخیص تفاوت میان نظام ها

باكلی درباره رابطه نظام‏ های فرهنگی ـ اجتماعی، نظام‏ های مكانیكی و نظام‏ های ارگانیك، نیز بحث می ‏كند. او بر تشخیص تفاوت ‏های اساسی میان این نظام ‏ها تأكید می‏ ورزد. از برخی جهات، خط پیوستاری از نظام‏ های مكانیكی به نظام‏ های ارگانیك تا نظام‏ های فرهنگی ـ اجتماعی كشیده شده است. از كمترین درجه پیچیدگی اجزاء گرفته تا بیشترین آن. از حداقل بی‏ ثباتی اجزاء گرفته تا حداكثر آن و از كمترین تا بیشترین درجه ربط اجزاء به كل نظام.

اما از جهات دیگر، نظام‏ ها نه صرفاً به صورت كمی ‏بلكه به صورت كیفی نیز با یكدیگر تفاوت دارند. در نظام‏ های مكانیكی، روابط متقابل اجزاء بر انتقال انرژی استوار است. در نظام‏ های ارگانیك، روابط متقابل اجزاء بیشتر بر مبادله اطلاعات استوار است تا مبادله انرژی. اما در نظام ‏های فرهنگی ـ اجتماعی، روابط متقابل اجزاء حتی بیشتر از نظام‏ های ارگانیك بر تبادل اطلاعاتی استوار است.

این سه نوع نظام از جهت درجه باز و بسته بودن آنها نیز با یكدیگر تفاوت دارند.  یعنی از جهت درجه تبادل با جنبه‏ های محیط بزرگتر. یك نظام بازتر بهتر می ‏تواند در برابر پهنه گسترده‏ تر و جزییات تنوع بی ‏پایان محیط، واكنش گزینشی از خود نشان دهد. از این جهت، نظام ‏های مكانیكی گرایش به بسته بودن دارند؛ ‌نظام‏ های ارگانیكی بازترند و نظام ‏های فرهنگی ـ اجتماعی از همه بازترند.

عوامل موثر در درجه باز بودن یک نظام

درجه بازبودن یك نظام، به دو مفهوم اساسی در نظریه نظام‏ ها بستگی دارد: اُفت یا گرایش نظام‏ ها به فروریختگی و عدم افت یا گرایش نظام‏ ها به ساختارهای كامل ‏تر. نظام ‏های بسته گرایش به‏ افت دارند، حال آن كه نظام ‏های باز میل به عدم افت دارند. نظام‏ های فرهنگی ـ اجتماعی بیشتر از دو نظام دیگر تنش ذاتی دارند. سرانجام این كه، نظام ‏های فرهنگی ـ اجتماعی می‏ توانند هدفدار و هدفجو باشند، زیرا پس خوراندهایی از محیط دریافت می ‏كنند كه به آنها اجازه می‏ دهد در جهت هدف‏ هایشان گام بردارند.

o   گروه موضوعی ← علوم انسانی
o  نظریه پرداز ← والتر باکلی
o  تاریخ ارایه ← دهه ۶۰ میلادی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *