تاریخ امروز۷ اردیبهشت ۱۴۰۳

جسی برنارد ؛ نظریه پردازی با برچسب فمینیست

جسی برنارد ؛ نظریه پردازی با برچسب فمینیست

جسی برنارد دارای نوعی گنجایش فوق العاده برای رشد و شكوفائی مدام ، در زندگی  بوده است. او مرزهای نوین فكری را یكی پس از دیگری درنوردید.

برنارد این فراگرد زندگیش را در مقاله چهار انقلاب من: تاریخ زندگی انجمن جامعه شناسی آمریكا(۱۹۷۴) توصیف كرده است.

جسی برنارد در این مقاله و كار اخیرش آخرین انقلابش را به عنوان جنبشی به سوی فمینیسم معاصر یا آنچه كه خود در نهایت روشن اندیشی فمینیستی می نامد، قلمداد كرده است .

با پیگیری حركت برنارد به سوی مشاركت در روشن اندیشی فمینیستی، می توان تاریخ مشاركت زنان را در جامعه شناسی سده بیستم آمریكا بازنگری كرد.

جسی برنارد در هشتم ژوئن ۱۹۰۳ با نام جسی راویج در مینیاپولیس زاده شد.

نخستین رشد مهم زندگی او حركت از یك خانواده مهاجر كلیمی به دانشگاه مینه سوتا در سن ۱۷ سالگی بود.

در این دانشگاه او نه تنها از محیط مهاجرنشین نخستین خود بیرون آمد ، بلكه از آن مهمتر، در زمره كسانی درآمد كه در صدد استقرار جامعه شناسی به عنوان یك حرفه كاملا پذیرفته شده در جامعه دانشگاهی آمریكا برآمده بودند.

جسی برنارد شاگرد سوروكین بود كه پیگیرانه در صدد استقرار رشته جامعه شناسی در دانشگاه هاروارد بود و از محضر ال.ال. برنارد كه در بنیانگذاری مجله جامعه شناسی آمریكا نقش تعیین كننده ای داشت نیز سود جسته بود.

او چهار سال به عنوان دستیار پژوهشی برنارد خدمت كرد و سرانجام در سال ۱۹۲۵ با او ازدواج كرد.

همكاری او با جسی برنارد پایه او را در رهیافت اثباتگرایانه جامعه شناسی به عنوان علم تقویت كرد. او این رهیافت را در کارهای بعدیش رها نكرد و به همین خاطر پیوسته می توانست در كارهایش كه بیش از پیش وجهه ای كیفی و تحلیل انتقادی به خود می گرفت از پژوهشهای كمی با موفقیت سود جوید.

برنارد شوهرش كه در دانشگاه های مختلف امریكا مقام هایی را به دست آورد همیشه همراه بود.

او دكترای جامعه شناسی را در سال ۱۹۳۵ از دانشگاه واشینگتن سنت لوییز گرفت. در میانه دهه ۱۹۴۰ برناردها در دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا كار می كردند و جسی در بحبوحه رشد اثباتگرایی خود به سر می برد.

رویگردانی جسی از اثباتگرایی در واكنش به رویدادهای جنگ جهانی دوم اتفاق افتاد. بلای نازیسم اعتقاد او را به گنجایش علم برای دانستن و ایجاد یك جهان عادلانه بر باد داد.

در ضمن باعث شد كه رشد ریشه های كلیمی مهاجرش را دوباره مورد بررسی قرار دهد. این تجارب حساسیت جسی را نسبت به زمینه اجتماعی همه دانش ها تشدید كردند و به تدریج او را به موضع فمینیستی سوق دادند.

جسی برنارد در آغاز این گسستن از اثباتگرایی در میانه دهه ۱۹۴۰ در دانشگاه پنسیلوانیا مقام دانشگاهی مستقلی به دست آورد. شوهرش در ۱۹۵۱ درگذشت، ولی خودش تا سال ۱۹۶۰ در همین دانشگاه باقی ماند و به تدریس ، نوشتن و بزرگ كردن سه فرزندش ادامه داد.

در اوائل دهه ۱۹۶۰ جسی پیوسته در میان واشینگتن دی سی و دانشگاه پنسیلوانیا در رفت و آمد بود. اما سرانجام زندگی دانشگاهی را ترك گفت تا تمام وقتش را به نوشتن و تحقیق اختصاص دهد. پایگاه محلی او از میانه دهه ۱۹۶۰ واشینگتن دی سی بود،هرچند كه سمت افتخاری استاد ممتاز دانشگاه پنسیلوانیا را نیز یدك می كشید.

بدین سان دو دهه پس از جنگ جهانی دوم شاهد دوره دیگری از رشد و شكوفائی برنارد بود،دوره ای كه طی آن هویت حرفه ای مستقل از شوهرش به دست آورد و سپس خودش را از گرفتاریهای مرسوم دانشگاه خلاص كرد و بیش از پیش درصدد طرد علنی جامعه شناسی به عنوان یك علم اثباتگرا برآمد.

اما درخشانترین دوره رشد و شكوفائی جسی برنارد از ۱۹۶۴ به بعد بوده است.این واقعیت هم از جهت كیفیت و كمیت بازدهی برنارد و هم به عنوان نموداری از الگوی حرفه ای زندگی زنان،اهمیت دارد.

برنارد در این دوره دوازده كتاب و نیز مقالات و سخنرانیهای بیشماری را منتشر كرد و خودش را به عنوان یكی از صاحبنظران برجسته جامعه شناسی جنسیت شناساند. واكنش او در برابر سمتهای رهبری نیز با همین الگوی رشد و شكوفائی مشخص شده است. او نقشهای رهبری سنتی مانند ریاست انجمن جامعه شناسی امریكا را رد كرد تا بتواند بیشتر وقتش را به پژوهش نگارش و درگیری هر چه بیشتر در جنبش زنان اختصاص دهد.

در این دوره نوشته های اولیه خود را درباره خانواده و جنسیت مورد تجدید نظر قرار داد و به تدریج به سوی یك تفسیر فمینیستی روی آورد.

علاقه برنارد به زندگی زنان توانائی او را در بازاندیشی علایق اساسی در چهارچوب زمینه های نوین فكری نمودار می سازد. او از اواخر دهه ۱۹۳۰ پیوسته سرگرم بررسی و نوشتن درباره زندگی زنان بوده است.

آثار عمده برنارد عبارتند از:

  • رفتار خانوادگی آمریكا(۱۹۴۲)
  • زناشوئی و خانواده در میان سیاهان آمریكا(۱۹۵۶)
  • ازدواج مجدد: یك بررسی درباره زناشوئی(۱۹۵۷)
  • زنان دانشگاهی(۱۹۶۴)
  • بازی جنسی: ارتباط میان دو جنس(۱۹۶۸)
  • زنان و مصلحت همگانی:رساله هایی درباره خط مشی و اعتراض(۱۹۷۱)
  • آینده مادر بودن(۱۹۷۴)
  • زنان،همسران،مادران: ارزشها و گزینش ها(۱۹۷۵)
  • جهان زنانه(۱۹۸۰)
  • آینده زناشوئی(۱۹۸۲)
  • جهان زنانه در یك چشم انداز جهانی(۱۹۸۷)
  • و روشن اندیشی فمینیستی. . .

آثار او با چهار خصلت اساسی مشخص می شوند، یك آن كه برنارد پیوسته می توانسته است از داده های سطح كلان برای رسیدن به نتیجه گیری های سطح خرد درباره كنش متقابل و تجربه ذهنی بهره برداری كند.

دیگر آن كه او اهمیت تجربه ذهنی را در استقرار ساختارهای اجتماعی دانش و ضرورت روش شناختی بررسی زندگی گروههای نامریی در چهارچوب جامعه شناسی سنتی خانواده، كنجكاویش را به بررسی زنان در چهارچوب جامعه شناسی جنسیت و سپس به سوی یك جامعه شناسی فمینیستی و انتقادی، سوق داده است.

برنارد افتخارات متعددی را در كارنامه اش به ثبت رسانده است و شاید بزرگترین افتخارش این باشد كه جایزه های گوناگونی را به اسم خود اختصاص داده است،جایزه هائی كه به گفته لیپمن بلومن مشخصه كسانی اند كه مانند خود جسی برنارد از نظر فكری و حرفه ای و نیز انسانی خدمات شایانی به جهان پژوهشگری و فمینیسم كرده اند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *