کافمن و نظریه نمایشی
کافمن و نظریه نمایشی ؛ بحث اساسی این نظریه این است که افراد به طور آگاهانه نشانههایی میدهند و به طور غیر آگاهانه نشانه هایی را منتشر میکنند که این نشانه ها اطلاعاتی را فراهم میکند در مورد این که دیگران چگونه پاسخ گویند. افراد به وسیلهی استفادهی دوسویه از «نظامهای نشانه» یک تعریفی از موقعیت را ایجاد میکنند که یک «طرح برای فعالیتهای گروهیاست» ولی همزمان، چیزی که «توافق خیلی واقعی به چیزی كه وجود دارد نیست مورد توجه و احترام كسانی واقع میشود كه كه بطور موقتی خواهان آن موضوعها هستند.»
در تعبیر کلی تعریف واقعیت، افراد متعهد میشوند در نمایشهایی که در آنها هر کدام حرکاتی و اداهایی برای «نمود خود» به صورت ویژه هماهنگ میکنند. به عنوان یک شخصی که شخصیت قابل تشخیصی دارد و مستحق یک رفتار به صورت مشخصی است. این نمایشها، پیرامون چندین پویایی به هم پیوسته میگردد.
تعریف کلی واقعیت از نظر کافمن
در تعبیر کلی تعریف واقعیت، افراد متعهد میشوند در نمایشهایی که در آنها هر کدام حرکاتی و اداهایی برای «نمود خود» به صورت ویژه هماهنگ میکنند. به عنوان یک شخصی که شخصیت قابل تشخیصی دارد و مستحق یک رفتار به صورت مشخصی است. این نمایشها، پیرامون چندین پویایی به هم پیوسته میگردد.
اول، یک نمایش مستلزم ایجاد یک جلوی صحنه است. جلوی صحنه شامل « مجموعه چیزهای» فیزیکی و استفاده کردن از طرح فیزیکی، و وسایل ثابت مانند مبلمان و دیگر «اثاثیه صحنه» برای ایجاد تاثیر مشخص است. همچنین جلوی صحنه شامل؛
- اقلامی از وسایل بیانی (احساسات، انرژی و دیگر ظرفیتهای بیانی)
- «ظاهر» یا دیگر نشانههایی که به دیگران از موقعیت اجتماعی افراد و طبقهی آنها میگوید و همچنین «حالت مرسوم» افراد در احترام به کارهای اجتماعی و یا فعالیتهای تفریحی
- «روش» یا آن نشانههایی که دیگران را در مورد نقشی را که انتظار میرود افراد اجرا کنند، آگاه میسازد.
قاعدۀ کلی در نظریه کافمن
به عنوان یك قاعدهی کلی در نظریه او ، مردم انتظار ثباتی در این عناصر جلوی صحنه شان دارند- استفاده از محیط و اثاثیه، تحرك تجهیزات بیانی، پایگاه اجتماعی، بیان شعایر و آمادگی برای انواع مختلف از فعالیتها و تلاش برای عهدهدار شدن نقشهای معین.
تعداد نسبتاً کوچکی از جلوی صحنهها وجود دارد و مردم همه آنها را میشناسند. علاوه بر این، جلوی صحنهها تمایل دارند پایدارشوند، نهادینه شوند، و كلیشه شوند در انواع موقعیتهای مختلف، که منجر به این میشود که «وقتی بازیگر نقش آغازینی بر عهده میگیرد، معمولاً او میفهمد که یک جلوی صحنه به طور خاصی برای آن آماده شده است.
تحقق نمایشی
دوم، علاوه بر ارایه جلوی صحنه، افراد از حرکات و اشارات استفاده میکنند که کافمن آن را « تحقق نمایشی» مینامد، یا القایی به کار نشانههایی که تعهد به تعریف داده شده از موقعیت را برجسته میکنند. کافمن استدلال میکند که هر چه موقعیتها، مشکلات زیادی در نمایش جلوی صحنه ایجاد کنند، تلاش زیادتری برای تحقق نمایشی صورت خواهد گرفت.
سوم، همچنین نمایشها شامل آرمانها، یا تلاشهایی است برای نمود خود به صورت «تلفیق کردن و نشان دادن نمونه ارزشهای معتبر و رسمی جامعه.» وقتی افراد جابجا میشوند و به محیط جدید میروند تلاشها برای آرمانی کردن، بیشتر بیان خواهند شد. آرمانها برای افراد مشکلات ایجاد میکنند، بنابراین، اگر آرمانها خیلی مؤثر شده باشند، افراد باید سرکوب و متوقف کنند و نقش خود را بازی نکنند با آن عناصری که ممکن است با ارزشهای عمومی تناقض بیشتری داشته باشد.
چهارم، چنین تلاشی در اختفا، بخشی از فرآیند کلیتری از « حفظ کنترل بیانی » هست. از آنجا که نشانهها و علایم جزیی توسط دیگران تعبیر میشود و به تعریف موقعیت کمک میکنند، بازیگران باید فعالیتهای جسمانی شان، نشانههای دخالتیشان، هماهنگی جلوی صحنهشان و تواناییشان را برای هماهنگ شدن كنش متفابل تنظیم كنند. جزییترین اختلاف میان رفتار و تعریف موقعیت میتواند كنش متقابل را بر هم بزند، زیرا «تصور از واقعیت پرورانده شده است توسط نمایشی که توانایی است، و یک چیز شکنندهای که میتواند توسط رویدادهای بسیار کوچک شکسته شود»
پنجم، افراد همچنین میتوانند به جعل واقعیت (بد نمایش دادن) هم بپردازند. اشتیاق حضار برای تعبیر اداها و ایماها و تعیین کردن حرکات جلوی صحنهشان باعث میشود که حضار برای دستكاری و تقلب آسیب پذیر باشند.
ششم، افراد اغلب برای گیجکردن، یا نگهداری و کنترل از راه دور از دیگران به عنوان راهی برای نگه داشت آنها در ترس و تحدید و در انطباق با تعریف موقعیت از یک وضعیت، تلاش میکنند. بنابراین، چنین پیچیدهسازی و گیج کردنی به صورت اولیه برای آنهایی که در مقام و موقعیت بالاتری هستند، محدود میشود.
هفتم، افراد به دنبال این هستند که نمایش خود را واقعی جلوه دهند و از انتقال یک حس تمهیدی و تدبیری اجتناب میکنند. از این رو افراد، باید ارتباط برقرار کنند یا حداقل برای دیگران صمیمی و طبیعی و خود به خودی به نظر آیند.
تعریف کلی موفقیت
این روشها برای به نتیجه رساندن یک نمایش موفق و به موجب آن ایجاد یک تعریف کلی از موفقیت برای جامعهشناسی کافمن مركزی هستند. آنها در آثار بعدی شرح و بسط داده میشوند. اما کافمن هرگز ایده اساسی تنظیم کنش متقابل را، که تلاش افرادی است که نمایششان را هماهنگ میکنند، حتی به صورت دستکاری شده یا فریفته شده به خاطر حفظ تعریف خاص از موقعیت، ترک نکرده است.
مفهومِ گروهه
کافمن مفهوم «گروهه» را برای مشخص کردن نمایشهایی که توسط افرادی که باید همکاری کنند برای تاثیرگذاری بر یک تعریف خاصی از موقعیت، ارایه میدهد. اغلب دو “گروهه” باید نمایشها را برای همدیگر ارایه دهند، اما به صورت خیلی معمولی یکی “گروهه” ایفا کننده نمایش را تشکیل میدهد و گروه دیگر حضار را تشکیل میدهد، “گروهه” ایفا کننده نقش، معمولاً بین دو منطقه در حرکت است، منطقهی جلوی صحنه، یا جلوی نمایش، جایی که آنها نمایشهایشان را قبل از حضار هماهنگ میکنند، و دیگری پشت صحنه یا پشتپرده است جایی که افراد “گروهه” میتوانند در آرامش باشند.
همچنین کافمن مفهوم «خارج از صحنه» یا منطقه باقی مانده(بیرون) که فراسوی جلوی صحنه و پشت صحنه است معروفی میكند. رفتارهای جلوی صحنه مؤدبانه است، حفظ ادب مناسب برای نمایش “گروهه” (برای مثال: فروش ماشین، صرف غذا، ملاقات دانش آموزان، و غیره… ) در حالی که رفتارهای پشت صحنه خیلی غیر رسمی است و به نحوی آمدهسازی “گروهه” برای حفظ همبستگی و روحیه اجرایی “گروهه” است. وقتی بیرونیها یا اعضای حضار سرزده وارده بین افراد پشت صحنه شوند، تنش، پدیدار میشود چون اعضا گروه در نقشهای غیر نمایشی خود هستند.
نمایش گروهه
مشکل اساسی تمام نمایش “گروهه”، حفظ تعریف خاص از موقعیت در مقابل حضار است. این مشکل هنگامی که تفاوتهای پایگاهی یا مرتبهای زیاد در بین اعضاء “گروهه” وجود دارد، یا هنگامی که “گروهه” اعضای زیادی داشته باشد، یا هنگامی که جلو صحنه و پشت صحنه به صورت مشخصی تفکیک نشده باشد، و هنگامی که “گروهه” باید برخلاف اطلاعات به خودی خود، تصویر خود را پنهان کند، برجسته میشود.
برای مقابله کردن با این مشکلات، کنترل اجتماعی در بین اعضای “گروهه” لازم است. چنین کنترلی هنگامی به دست میآید كه اعضا در پشت صحنهاند و مشغول فعالیتهای افزایش روحیهای هستند مثل: بدنام كردن حضار، شوخی با یکدیگر، مخاطب قرار دادن غیر رسمی، و درگیر شدن در بحث صحنه (بحث در مورد نمایش در روی صحنه). این کنترل وقتی که آنها روی صحنهاند توسط رفتارهای منطقهای که شامل ارتباط ظریفی بین اعضاء “گروهه” هست که امید وارند حضار متوجه نشوند، حاصل میشود.
نقض اجرای نمایشی
نقض اجرای نمایش زمانی رخ میدهد که اعضاء “گروهه” طوری رفتار کنند که تعریف موقعیتی را که توسط اجراء گروهه ایجاد شده بود را به چالش بکشند. تلاش برای جلوگیری از چنین اتفاقهایی شامل تلاشهای بیشتری میشود در کنترل اجتماعی، مخصوصاً تاکید بر پشت صحنه؛
- نشان دادن وفاداری به گروهه و نه به حضار
- تمرین کردن دور اندیشی و پیش بینی مشکلات درونی با گروهه یا با حضار.
اعضای گروهه در کنترل اجتماعی توسط حضار کمک میشوند، حضار یعنی کسانی که:
- تمایل دارند که از پشت صحنه دور بمانند.
- بی طرف عمل کنند وقتی که در معرض رفتارهای پشت صحنه قرار میگیرند.
- به طور استادانهای آداب معاشرت را به کار گیرند(نمایش دادن توجه کامل و علاقهمندیشان، جلوگیری از نمایش نقشهای پنهانی شان، اجتناب کردن از آبروریزی) برای اجتناب از یک صحنه با “گروهه”.
کافمن و کنش متقابل
کافمن میگوید؛ آنچه که در مورد گروهه و حضار درست است در مورد افراد نیز صادق است. كنش متقابل در بر گیرندهی نمایشی برای دیگران یعنی کسانی که حضار را تشکیل میدهند، است. فرد به دنبال این است که نقش بازی کند در جلوی صحنه و در آرامش باشد
هنگامی که در پشت صحنه است. مردم تلاش سختی میکنند برای اجتناب از اشتباه یا آبروریزی که میتواند تعریف موقعیت را نقض کند؛ و به آنها در این تلاش توسط دیگران در حضور حضارشان یعنی کسانی که درایت و معاشرت را تمرین میکنند برای اجتناب از صحنه، کمک می شود.
اینها موضوعها « نمود خود» هستند، و بیشتر آثار کافمن نشانگر ظرافت مفهومی آنهاست. مفهوم «گروهه» كم رنگ میشود، ولی مدل عمومی این موضوعها را در نظریه كنش متقابل بین افراد شرح میدهد.
موقعیتِ مشروط به دیگران
دیدگاه کافمن از خود خیلی موقعیتی و مشروط به پاسخ دیگران هست. با وجود اینكه یکی از فعالیتهای اصلی بازیگران در یک موقعیت این است که خود را به شیوهای خاص نشان دهند. کافمن در مورد خود انگاره « درونی» یا «انتقالی» که قسمتی از « شخصیت» افراد است، خیلی نامطمین بود. او تقریباً در تمام آثارش، به عدم تأکیدی که افراد بر «شخصیت زیر ساختی» یا هویتی که از یک موقعیت به موقعیت دیگر برده میشود دارند، توجه کرده است.
در آخرین کتاب بزرگش«تحلیل چهارچوب» او استدلال کرده است که مردم اغلب در كنش متقابل فرض میکنند که خود وانمودی آنها، یک نگاه اجمالی به صورت منسجمتر و درون فردیتر فراهم کرده است، ولی در واقعیت، این به طور ساده تصور مردم است زیرا « هیچ دلیلی برای فکر به این که تمام این یافتهها كه فرد در مورد خودش فراهم میكند، با تمام ویژگیهای موقعیت کنونی او و شیوههای که او در موقعیتهای دیگرش هست اشتراک زیادی ندارد.»
با این حال، حتی اگر هیچ خود درونی یا انتقالی وجود نداشته باشد، تلاشهای مردم برای ارایه تصویری از خودشان در موقعیتهای خاص و پاسخ دیگران به این نمایش در تمام رویاروییها به صورت پویایی درونی است. افراد همواره نشانههای رفتاری را که تصویرهایی از خودشان را به عنوان افراد خاص، یا به عبارتی« نمود خود» طرحریزی میکنند را حذف میکنند، آنها به «اجرای نمایشها» مایل ترند.
الگوی اعمال شفاهی در نظریه کافمن
در رویاروییها، یک فرد بیرون از خطی که هست عمل میکند، چنانكه، به الگوی اعمال شفاهی و غیرشفاهی که به وسیلهی آن دیدش را از موقعیت بیان میكند و به این سبب، ارزشیابیاش از حضار را، و مخصوصاً از خودش را توضیح میدهد.
در گسترش یک خط، فرد یك چهرهای که «ارزش مثبت اجتماعی را به طور مؤثری برای خودش، توسط خطی که دیگران فرض کردهاند را میخواهد که او آن را در طی یک ارتباط خاص معرفی میكند».
افراد تلاش میکنند که در یک چهرهای بمانند یا آن را حفظ کنند توسط ارایه تصویری از خودشان در تمام خطوطشان که توسط پاسخهای دیگران حمایت میشود. و اگر ممکن باشد توسط مؤسسههای غیر شخصی در یک موقعیت حفظ شود. بر عکس، وقتی یک شخص در یک چهره غلط یا خارج از چهره است، حذف خط نامناسب و غیر قابل قبول برای دیگران است. بنابراین، اگر چهره اجتماعی افراد « میتواند دارایی بیشتر، امنیت متمركز و رضایتمندی بیشتر باشد، ولی آن فقط به او از طرف جامعه امانت داده شده است و میتواند پس گرفته شود تا زمانی که او خودش را طوری نشان دهد که میتواند لیاقت آن را داشته باشد.
دیدگاهتان را بنویسید