نظریه كشمكش رندل كالینز
نظریه كشمكش رندل كالینز ؛ جامعهشناس آمریکایی است که هم در تدریس و هم در نگارش تأثیرگذار بوده است. او در بسیاری از دانشگاههای مطرح جهان تدریس کرده و آثار دانشگاهی او به زبانهای مختلف ترجمه شدهاست. کالینز در حال حاضر در کرسی دوروتی سواین توماس، استاد جامعهشناسی، ممتاز در دانشگاه پنسیلوانیا است.
کالینز نظریهپرداز برجسته اجتماعی معاصری است که حوزههای تخصصی او شامل جامعهشناسی کلان تاریخی تغییرات سیاسی و اقتصادی است و جامعهشناسی خرد، از جمله تعامل چهره به چهره و جامعهشناسی روشنفکران و تضاد اجتماعی.
انتشارات کالینز شامل جامعهشناسی فلسفهها؛ نظریه جهانی تغییر فکری (۱۹۹۸)، که شبکه فیلسوفان و ریاضیدانان را برای بیش از دو هزار سال در جوامع آسیایی و غربی تجزیه و تحلیل میکند. تحقیقات فعلی او شامل الگوهای کلان خشونت از جمله جنگ معاصر و همچنین راه حلهایی برای خشونت پلیس است. او به عنوان یکی از برجستهترین نظریهپردازان تضاد غیرمارکسیست در ایالات متحده شناخته میشود و از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۱ به عنوان رئیس انجمن جامعهشناسی آمریکا خدمت کرد.
سال های ابتدایی اما تأثیرگذار زندگی
کالینز در شهرهای مختلف بزرگ شد و بخش زیادی از سالهای اولیه خود را در اروپا گذراند، جایی که پدرش در طول جنگ جهانی بخشی از اطلاعات نظامی بود و همچنین در وزارت امور خارجه ایالات متحده خدمت کرد. هر دو بلافاصله پس از جنگ جهانی دوم در آلمان و بعداها در مسکو زندگی کردند.
کالینز در یک مدرسه آمادگی نیوانگلند شرکت کرد. پس از آن، او مدرک لیسانس را در روانشناسی در دانشگاه هاروارد به پایان رساند، جایی که توسط جامعهشناس برجسته تالکوت پارسونز تدریس میشد. او متعاقباً مدرک کارشناسی ارشد را در این رشته از دانشگاه استنفورد و پیش از تکمیل مدرک کارشناسی ارشد و دکتری در جامعهشناسی در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی دریافت کرد.
دوران حضور در دانشگاه برکلی و شکلگیری نظریه کشمکش
اگرچه او با روششناسی محافظهکارانه اجتماعی پارسونز موافق نبود ولی به اعتبار نظریهپرداز بودن احترام میگذاشت و در سالهای آخر عمرش از او پیروی کرد. کالینز میخواست شخصیت و شناخت انسان را مطالعه کند ولی به عنوان دستیار پژوهش در آزمایشگاه موش کار گماشته شد. این باعث شد او متوجه شود ترجیح میدهد جامعهشناسی بخواند.
کالینز در دوران حضورش در برکلی و پیش از طرح نظریه کشمکش درگیر اعتراضات دانشگاهی، جنبش آزادی بیان و جنبش ضد جنگ بود. در ۳ دسامبر ۱۹۶۴، کالینز به همراه بیش از ۶۰۰ نفر از همسالانش در حین حضور در جنبش آزادی بیان دستگیر شد.
کالینز در زمانی که در برکلی بود، با بسیاری از جامعهشناسان بانفوذ زمان خود، از جمله هربرت بلومر، فیلیپ سلزنیک و لئو لوونتال مواجه شد. او با جوزف بن دیوید، جامعهشناس اسرائیلی که از دانشگاه عبری بازدید میکرد، روی جامعهشناسی علم کار کرد، که در نهایت منجر به انتشار کتاب کالینز به نام «جامعهشناسی فلسفهها» چند دهه بعد شد.
کالینز از طریق راینهارد بندیکس، پژوهشگر برجسته ماکس وبر با نظریه تضاد وبری آشنا شد. کالینز بعدها در مورد حرفه اولیه خود گفت: من بخشی از نسل جامعهشناسان جوانی بودم که نظریه کارکردگرایی را شکستند و به سمت نظریه تضاد حرکت کردند.
او بعدها فصلی برای اثر بندیکس «دولت و جامعه» نوشت. این کار به کالینز این امکان را داد که بعدها این نظریه را با جامعهشناسی خرد اروینگ گافمن ترکیب کند، که منجر به انتشار کتاب کالینز جامعهشناسی در سال ۱۹۷۵ و بعدها زنجیرههای آیینی تعامل در سال ۲۰۰۴ شد. گافمن همچنین یکی از اساتید کالینز در دوران حضورش در برکلی بود.
مشاور رساله کالینز و اولین نشانه ها از نظریه کشمکش
مشاور رساله کالینز، جامعهشناس سازمانی و صنعتی هارولد ویلنسکی بود. عنوانش آموزش و استخدام: برخی از عوامل مؤثر الزامات استخدام در انواع سازمانها بود و بعدها در سال ۱۹۷۹ با عنوان جامعه اعتباری؛ جامعهشناسی تاریخی آموزش و طبقهبندی منتشر شد. این تکنگار دادههای سازمانی را تجزیه و تحلیل کرد تا نشان دهد افزایش نیازهای آموزشی برای اشتغال به دلیل تقاضای فنآوری برای مهارتها نیست بلکه به دلیل تغییر استانداردهای احترام فرهنگی است.
كالینز كارش را از دیدگاه فردی شروع كرد از اینرو ریشه هاى نظرى كشمكش را در پدیده شناسى مردم نگارانه نهفته میداند. كالینز ساختارهاى اجتماعى را بیشتر به صورت الگوهاى كنش متعادل در نظر میگیرد تا به عنوان هسته هاى خارجى و الزام آور با اینهمه كنشگران را پیوسته در حال باز آفریدن سازمان اجتماعى میبیند.
كالینز هم به ماركس و هم به وبر ایراد گرفته و با توسل به قشر بندى اجتماعى نوعى جامعه شناسى خرد را مطرح میسازد كه طى آن تآكید بر جنبه هاى اجتماعى و فرهنگی و عاطفى میتواند مشخصه ى كار وى باشد.
نظریه کشمکش
كالینز از سال ۱۹۷۵ اعلام داشت كه تاكیدش بر كشمكش جنبه ى عقیدتى ندارد. یعنى بد یا خوب بودن را كه جنبه اى سیاسى پیدا كند، مد نظر ندارد بلكه آنرا بعنوان یك روانه و شاید تنها روانه ى اساسى زندگى برگزیده.
كالینز كارش را از دیدگاه فردی شروع كرد از اینرو ریشه هاى نظرى كشمكش را در پدیده شناسى مردم نگارانه نهفته میداند. كالینز ساختارهاى اجتماعى را بیشتر به صورت الگوهاى كنش متعادل در نظر میگیرد تا به عنوان هسته هاى خارجى و الزام آور با اینهمه كنشگران را پیوسته در حال باز آفریدن سازمان اجتماعى میبیند.
كالینز هم به ماركس و هم به وبر ایراد گرفته و با توسل به قشر بندى اجتماعى نوعى جامعه شناسى خرد را مطرح میسازد كه طى آن تآكید بر جنبه هاى اجتماعى و فرهنگی و عاطفى میتواند مشخصه ى كار وى باشد.
اصول بنیادی نظریه کشمکش
كالینز به سه اصل بنیادى توجه میکرد؛
- آدمها در جهان ذهنى خود ساخته اى زندگى مى كنند
- آدمها قدرت تآثیر گذارى یا نظارت بر تجربه ى ذهنى افراد دیگر را ندارند.
- آدمها می خواهند مخالفان خود را تحت نظارت در آورند.
كالینز همچنین پنج اصل را در زمینه ى كشمكش مى پروراند كه عبارتند از؛
الف) نظریه ى كشمكش باید بر زندگى واقعى تآكید كند نه صورتبندیهاى انتزاعى مانند كاركردگرایى ساختارى
ب) این نظریه باید آن ترتیب هاى مادى را كه بر كنش متقابل اثر مى گذارد بررسى كند.
ج) كسانى كه منابع مادى را تحت نظارت دارند در پى نفع خود افراد فاقد منابع را استثمار مى كنند.
د) بر پدیده هاى فرهنگى از دیدگاه منافع و منابع و قدرت باید نگاه كرد.
و) به بررسى علمى قشر بندى و جنبه هاى دیگر جهان اجتماعى سخت پایبند است.
نظریه کشمکش در جنبه های مختلف زندگی
همین نوع پایبندى علمى كالینز را واداشت تا یك رشته از قضایا را در رابطه با انواع جنبه هاى ویژه ى زندگى اجتماعى ساخته و پرداخته كند كه سه قضیه ى آن عبارتند از؛
- تجربه هاى فرماندهى و فرمانبرى تعیین كنندگان اصلى نگرشها و رفتارهاى فردى اند.
- هر چه شخص بیشتر فرمان دهد مغرورتر و به خود مطمین تر و رسمى تر است و بهتر مى تواند خودش را با آرمانهاى سازمانى كه به نام آن فرمانهایش را توجیه مى كند منطبق سازد.
- هر چه شخص بیشتر فرمان برد مطیع تر و تقدیر گراتر و بیگانه تر از آرمانهاى سازمانى است و خودش را تطبیق نمیدهد.
دیدگاهتان را بنویسید