مکتب ساینتولوژی
ران هوبارد، مؤسس و بنیان گذار مکتب ساینتولوژی در دهه ۱۹۵۰، همواره به دنبال یافتن معنا و مفهوم زندگی بود و سعی داشت تصویر جدیدی از انسان ترسیم نماید. در آن سال ها اغلب روشنفكران در غرب، انسان را جسمی بی روح می پنداشتند.
اما او جزو كسانی بود كه انسان را ورای گوشت و استخوان می دانست و اعتقاد داشت كه انسان نه ذهن است و نه جسم، بلكه روح است. او هم چنین زندگی را فراتر از كنش ها و واكنش های شیمیایی می پنداشت.
او به دنبال كشف معمای ذهن بود و سعی داشت تا با شناخت بیشتر طبیعت وجودی انسان، به بررسی و حل مشكلات و مسایل ذهنی وی بپردازد. بنا به گفته خودش هدف او بیداری و افزایش فهم و درك انسان بود و می پنداشت زمانی كه سطح آگاهی فرد تغییر كند، هوشیارتر عمل نموده و دانایی و توانائیش بیشتر می شود و به درك و فهم بهتری از زندگی دست می یابد.
در نتیجه با قدرت و توانایی بیشتری می تواند در مسیر تكامل روحی خود حركت كند. او در ابتدا در سال ۱۹۳۸، با معرفی تئوری جدیدی، هستی را از دو جزء، یكی جهان مادی و دیگری جهان روحی مطرح نمود و همین تئوری اساس و پایه تحقیقات بعدی وی شد. اولین تحقیقاتش را با عنوان دیانتیك عرضه نمود.
دیانتیك
کلمه دیانتیک از کلمه یونانی «dia» به معنی «از میان یا کامل» و «nous» به معنی «روان» گرفته شده و معنی کلی آن «آن چه که روان با جسم انجام می دهد»، است.
در گذشته، تفکر غالب علمی، ذهن بشر را همان مغز وی یعنی مجموعه ای از سلول ها و رشته های عصبی، می دانست. برخی در گذشته معتقد بودند که شخصیت فرد اصلاح پذیر و قابل تغییر نیست. اما نتایج تحقیقات هوبارد در زمینه ذهن انسان، و انتشار کتاب «دیانتیک؛ روش نوین شفای روحی» توسط او فضای جدیدی را در غرب باز كرد و تغییراتی (هرچند اندك ) را در بینش و تفکر عموم درباره ذهن و روح به وجود آورد.
اگر چه روش ابداعی دیانتیک آن چنان كه هوبارد مدعی آن بود تأثیرگذار نبوده و بیشتر شعارگونه و بزرگ نمایی به نظر می رسد اما او خود آن را روش شفای روحی از طریق تأثیر روح بر جسم معرفی می كرد و معتقد بود كه این روش می تواند مواردی را چون بیماری های روان ـ تنی که با فشارهای ذهنی فرد بیمار، وخیم تر می شود تسکین بخشد.
ذهن واكنشی از دیدگاه دیانتیك
در بیان هوبارد در مکتب ساینتولوژی قصد اصلی ذهن ، حل مشکلات انسان در راه رسیدن به هدف یعنی نجات و رهایی بود. اینكه ذهن می بایست فرد را در راه رسیدن به هدفش هدایت کند، اطلاعات را ضبط نماید و با استفاده از تصاویر ذهنی درست، او را حمایت كند.
هوبارد ذهن را سیستم كنترل بین جهان روح یا تتان و جهان فیزیك می نامید. او همچنین ذهن را متشكل از دو قسمت ذهن تحلیل گر و ذهن واكنش كننده یا واكنشی تعریف می كرد. از منظر او ذهن واكنشی، یك فتوگرافی از جهان فیزیكی است، یك تصویر ذهنی است كه اغلب مربوط به گذشته می شود. ران هوبارد ذهن واكنشی را موجب واكنش هایی غیرمنطقی می داند كه اغلب مردم نسبت به مسایل نشان می دهند، به طوری كه خود نیز متوجه آنچه انجام می دهند، نمی گردند اما فكر می كنند كه «این من نبودم كه چنین واكنشی را نشان دادم».
ذهن ناخودآگاه و ثبت و ضبط وقایع فیزیكی و روانی؛
او معتقد بود ذهن ناخودآگاه به ثبت و ضبط وقایع فیزیكی و روانی در این زندگی و زندگی های پیش از این می پردازد. این وقایع حتی شامل وقایع داخل رحم مادر، پروسه تولد و … نیز می شود. هوبارد وقایع ثبت و ضبط شده در ذهن ناخودآگاه را، اَنِگرام نامیده است. تصاویر انگرام، شامل تجارب، درد، بی خبری و … می شود كه مربوط به گذشته شخص هستند و در ذهن واكنشی او انباشته شدهاند.
احساساتی مانند درد ها، ترس ها، شك ها و تردید ها، احساسات كنترل نشده و حتی كابوس های شبانه یك كودك و مشكلات عجیب و غریب دیگر، همه تصاویر انگرام اند و از ذهن واكنشی ناشی می شوند. به اعتقاد او كسی كه از ذهن واكنشی خود خلاص شود، می تواند به دیدگاه ها و نقطه نظرات جدیدی در زندگی برسد و بنابراین در برخورد با مسایل مختلف، دیگر تصاویر انگرام به سراغ او نمی آیند.
جهان فیزیکی؛
هوبارد، گاه این تصاویر را متعلق به جهان فیزیكی نمی داند بلكه معتقد است كه آنها ممكن است از جانب تتان (جهان روح) و یا برای تتان باشد كه در آن صورت به آن تصاویر، آیتی از حقیقت می گوید. اما وقتی كه تصویری توسط چیز دیگری ایجاد شده باشد، آن را توهم یا تصویر كنترل نشده و «خودكار» می نامد.
تصویر ، در مفهوم دیانتیك، یك تصویر رنگی سه بعدی با رنگ و بو و سایر ادراكات به علاوه نتیجه گیری و بررسی های فرد از آن است. هم چنین عبارت خودكار ، آن چیزی است كه به صورت خودكار و بدون توجه شخص رخ می دهد. دیانتیك به سه نوع (واكنش) خودكار اشاره دارد؛ یكی، آن هایی كه چیزی تولید یا خلق می كنند، دوم، آن هایی كه باعث پابرجا بودن و ماندگاری چیزها می شوند و سوم، آن هایی كه چیزها را نابود می كنند.
ران هوبارد می گوید برای این كه كسی بتواند به اهدافش برسد به كنش های منطقی نیاز دارد، نه واكنش های غیرمنطقی. از این رو معتقد به دستیابی به مكانیزمی است كه عملكرد ذهن واكنشی و نحوه خلاص شدن از آن را بیاموزد تا هر كسی بتواند در فضایی معقول و منطقی تفكر كند و به اهدافش برسد. متخصصان دیانتیك به این نتیجه رسیدند كه ذهن واكنشی، منشأ بیماری های روحی ـ روانی است.
روش شنودگری در دیانتیك
ران هوبارد برای كاربردی كردن تئوری هایش جلساتی را تحت عنوان جلسات شنودگری ابداع كرد. شنودگری، جلسات مشاوره خصوصی با افراد است. این جلسات با قصد کمک به شخص تشكیل می شود تا فرد را به سمت سطوح بالاتر آگاهی و هوشیاری، و آن چیزی که باید باشد، حرکت دهد. شنودگر، كسی است كه گوش فرا داده و با استفاده از تعلیمات و تجربیات خود به مردم در جهت بهبود وضعیت شان مشاوره می دهد.
شخصی که در جلسات شنودگری شرکت می کند تا مسایل اش حل شود، (به دلیل این كه هنوز شفاف و پاك نیست) پاك نشده نامیده می شود.
شنودگر نمی بایست از روش های هیپنوتیزم، تکنیک های خلسه، دارو و … استفاده کند و شخص پاك نشده باید با آگاهی معمول خود در جلسات شرکت کند. در این جلسات، سؤالات بسیاری از فرد پاك نشده پرسیده می شود.
جلسات شنودگری؛
این سؤالات برای هر پاك نشده ای متفاوت است. هم چنین در جلسات شنودگری از روان سنج الکترونیکی نیز استفاده می شود. این دستگاه حالات ذهنی، مکان و جایگاه فشارهای روحی شخص را اندازه گیری می کند و گاهی باعث تغییر موقعیت آن ها می شود. اساس کار دستگاه روان سنج الكترونیكی اندازه گرفتن پیوسته مقاومت الکتریکی بدن فرد است. این دستگاه برای درمان و یا جلوگیری از بیماری به كار برده نمی شود بلكه جریان كوچكی را از بدن عبور می دهد. این جریان تحت تأثیر تصاویر، مدارات و مكانیزم ذهن قرار دارد. زمانی كه شخص به موضوعی فكر می كند، تصاویری از ذهن او در دستگاه ثبت می گردد .
در صورتی كه شخص پاك نشده ای پس از عبور از مراحل و سطوح خاص جلسات شنودگری، به فردی تواناتر، آگاه تر و با سطح هوشی بالاتری نسبت به بقیه، تبدیل شود، او را «پاك شده» می نامند. به گفته آنان افراد پاك شده دارای تصویرسازی خلاق و توان آرام سازی عمیق، حافظه خوب و قدرت اراده قوی خواهند بود و كنترل بیشتری برخود خواهند داشت.
دیانتیك می گوید كه این مرحله به شخص کمک می کند تا برای ورود به مرحله بعدی که OT یا عامل روح نام دارد، مهیا شود.
OT یا عامل روح چیست؟
به اعتقاد متخصصان دیانتیك شخص با حضور در جلسات شنودگری و خلاص شدن و رهایی از ذهن واكنشی، می تواند از سدهایی كه مانع رسیدن وی به حداكثر توانایی هایش شده، عبور كند. زمانی كه شخصی در شنودگری خود، هم شنودگر باشد و هم شخصی كه مورد آموزش قرار گرفته، به جلسات شنودگری یك نفره وارد می شود.
به توصیف دیانتیك فرد می بایست در مرحله OT بتواند جسم و ذهن خود را ترک کرده و بدون کمک حواس پنجگانه ببیند، بشنود و در این حالت، به هستی و ذات خود نگاه كند و خود را فراتر از ماده و فیزیک ببیند. در حالت هوشیاری و آگاهی روحی قرار بگیرد و قادر گردد توانایی هایش را برای رؤیارویی با آنچه هست، ارتقاء بخشد. شخص OT می بایست بتواند ماده و انرژی را تحت کنترل خود داشته باشد، و خود و محیط اطرافش را کنترل كند. OT نیز دارای مراحل و سطوح مختلفی است.
ران هوبارد بعد ها در ادامه تحقیقات خود، مفهوم دیانتیك را كامل تر كرده و مبحث (و فلسفه) مذهبی _ کاربردی دیگری را با عنوان ساینتولوژی ارائه كرد. عبارت ساینتولوژی از کلمه لاتین «Scio» به معنی «دانش کامل در مفهوم کلمه» و کلمه یونانی «logos» به معنای «مطالعه» گرفته شده است و عبارت ساینتولوژی یعنی «دانستن چگونگی دانستن».
جنبشهای ضد ساینتولوژی
با معرفی جلسات شنودگری و گسترش آن، جنبش ها و مخالفان بسیاری برعلیه ساینتولوژی ست ها ایجاد شدند. این جنبش ها در بررسی های خود به این نتیجه رسیده اند كه جلسات شنودگری باعث تضعیف قدرت ذهن می گردد. آنها می گویند در این جلسات ذهن از حالت استدلالی و منطقی خارج می شود و شخص تبدیل به فردی غیرمنطقی می گردد.
آنها برنامه های ران هوبارد را در نهایت باعث جدایی و انزوای افراد از جامعه می دانند، به طوری كه این افراد خود را تنها متعلق به جامعه و مکتب ساینتولوژی می پندارند و دیگر مثل قبل نمی توانند چالش و فعالیت های اجتماعی داشته باشند. آنها می گویند كه برخی از این افراد حتی دیگر نمی توانند روزنامه بخوانند چون می ترسند از دنیای امنی كه مکتب ساینتولوژی برایشان ایجاد كرده، خارج شوند.
بعضی از جنبش های ضد ساینتولوژی نیز مراحل مختلف مکتب ساینتولوژی را نوعی شستشوی ذهنی می دانند كه جز آسیب رساندن به ذهن و زندگی توهمی، سود دیگری ندارد و عده ای دیگر ران هوبارد را متهم به شركت در برنامه های كنترل ذهن می كنند. آنها معتقدند او با جلسات شنودگری اهداف سوء و منفی را دنبال می كرده است. اما عده ای از طرفداران ران هوبارد می گویند كه او با برنامه كنترل ذهن سیا همكاری نكرده است بلكه ارتش امریكا اطلاعات را از هوبارد دزدیده و بخش گسترده ای از تئوری ها و یافته های او را در برنامه ایجاد بردگان ذهنی ، مورد استفاده قرار داده است.
و اما یك نكته مهم:
به رغم نكات مثبت و منفی كه موافقان و مخالفان مکتب ساینتولوژی درباره آن مطرح می كنند، توجه به یك مسئله اساسی از نظر دور مانده است. با وجودی كه ساینتولوژی در نگاه اول روشی برای بهبود ابعاد وجود انسان به نظر می آید اما در دیدی عمیق تر می توان متوجه شد كه این مکتب خود را داعیه دار راه حلی جامع برای زندگی انسان می داند.
از این نگاه خلاء مشخصی در این تعلیمات به چشم می خورد كه ناشی از عدم توجه محوری آنها به اصول محكم ادیان الهی است. حال آنكه از مكتبی كه خود را به اندازه یك ایدئولوژی جامع برای زندگی مطرح می كند، انتظار می رود كه به تعلیمات الهی توجه بیشتری داشته باشد. این خلاء نشان می دهد كه نظریه پردازان مکتب ساینتولوژی به این حقیقت توجه چندانی نداشته اند كه: تنها، تعلیمی كامل است كه از شعور الهی نشأت گرفته باشد.
دیدگاهتان را بنویسید