تاریخ امروز۱۶ مهر ۱۴۰۳
Bureaucratism

بخشِ یازدهم ایسمولوژی ؛ محافظه گرایی و بوروکراتیسم

بخشِ یازدهم  ایسمولوژی ؛ محافظه گرایی و بوروکراتیسم

 

بخشِ یازدهم  ایسمولوژی ؛

بخشِ یازدهم ایسمولوژی را با پرداختن به بوروکراتیسم می کنیم. این تفکر می تواند مظهر حکومت عقل و منطق و در عین حال حکومتی مخرب باشد. به نظر وبر، ویژگی های آن عبارتند از: استمرار وظایف رسمی، انحصاری بودن مقامات سازمانی، و … باشد.

 

بوروکراتیسم Bureaucratism بوروکراسی گرایی:

اداره بازی گرایی، بوروکراتیسم، بوروکراتیک گرایی، کاغذ بازی گرایی، گرایش به سازمانی سلسله مراتبی که به شکل هرم قدرت است. این اصطلاح در قرن نوزدهم وارد زبان آلمانی شد و به تدریج در زبان های رایج گشت. واضع مفهوم بوروکراسی ماکس وبر (۱۹۲۰-۱۸۶۴) جامعه شناس آلمانی است. اونوره دو بالزاک (۱۸۵۰-۱۷۹۹) رمان نویس فرانسوی این اصطلاح را رواج داد. امروزه این واژه به قشر ادارای و طبقۀ مدیریت و بویژه سازمان دولتی اطلاق می شود و در مجموع به معنای حکومت کارمندان به شکل منسجم می باشد.

این تفکر میتواند مظهر حکومت عقل و منطق و در عین حال حکومتی مخرب باشد. به نظر وبر، ویژگی های آن عبارتند از: استمرار وظایف رسمی، انحصاری بودن مقامات سازمانی، برنامه منطقی و عقلانی برای اداره امور استخدامی، تقسیم کار، تمرکز اختیارات، جدایی اموال سازمان از اموال شخصی، جدایی محل کار از سکونت، شایستگی و تخصص، غیرشخصی بودن رفتار، وجود سلسله مراتب، وجود نظام انضباط و نظارت یکنواخت، وجود نظام بایگانی منظم، وجود نظام پاداش و خدمت، وجود نظام قوانین و مقررات.

بوروکراسی، دانشگاهی است که وظایف کارمندان و روابط متقابل آنها طبق مقرراتی ویژه معین شده و می تواند وسیلۀ موثری برای انجام اهداف اقتصادی، سیاسی و اجتماعی باشد. کارل مارکس (۱۸۸۳-۱۸۱۸) جامعه شناسی و اقتصاددان آلمانی ضمن بررسی عقاید گئورگ ویلهلم فرید ریش هگل (۱۸۳۱-۱۷۷۰) فیلسوف آلمانی می گوید: بوروکراسی، ظهور هر هرم با جریان اطلاعات و تصمیمات از بالا به پایین به صورت امری و دگرگونیِ ماهیت انسانیِ کارمندان است. در این شیوه، سیاستگذاران بدون آنکه اطلاع کاملی از بهترین شیوۀ انجام کار داشته باشند، بدنبال بهترین نتایج هستند که در وضعیت موجود قابل حصول است. آثار نامطلوب آن عبارتند از: تمایل به گسترش تسلط دستگاه بر زندگی اقتصادی و سیاسی و اجتماعی، سلسله مراتب طولانی، سوءاستفاده از قدرت، کندی کارها بخاطر مقررات زاید.

 

 

 

بخشِ یازدهم  ایسمولوژی ؛
کنسرویتیسم Conservastism  محافظه گرایی:

محافظه کاری گرایی؛ طرفداری از نظامی که خواهان تداوم فعالیت دولت سیاسی موجود و طرد جنبش های انقلابی می باشد. محافظه گرایی بر قانون، نظم پیوستگی، سنت و احتیاط در نوآوری تکیه دارد. این اصطلاح شاید نخستین بار آن را فرانسوا رنه دو شاتوبریان (۱۸۴۸-۱۷۶۸) نویسنده فرانسوی بکار برده باشد. از سال ۱۸۵۰به بعد برای معرفی سیاست جناح راست گرا استفاده شد.

شعارهای اصلی آن توسط ادموند برک (۱۷۹۷-۱۷۲۹) سیاستمدار و نویسندۀ انگلیسی و ژوزف دومستر (۱۸۲۱-۱۷۵۴) نویسندۀ فرانسوی تدوین گردید. این نظام را میتوان مانع تحقق پیشرفت اجتماعی دانست زیرا از تکامل نهادها جلوگیری  و هر انطباقی را منع می کند. محافظه گرایان هر چه بیشتر درصدد استقرار اشکال قدیمی حکومت برآیند، به همان نسبت به سنت گرایی نزدیک تر می شوند که مظهر آن طرفداری از بناپارت گرایی و سلطنت گرایی است. محافظه گرا معمولا از طرف رقبا، مرتجع و متحجر خوانده می شود.

Conservastism

آنان به حکمت گذشته بسیار ارج می نهند و عموما مخالف اصلاحات بنیادین و تغییرات گسترده هستند. در سال ۱۸۳۰ این مفهوم در نظام سیاسی انگلستان در برابر ژاکوبن گرایی بکار رفت. محافظه گرایی سیاسی قرن نوزدهم در برابر تغییرات خردکننده سیاسی و اجتماعی برخاسته از انقلاب ۱۷۸۹ فرانسه و انقلاب صنعتی طلوع کرد. محافظه گرایان در حفظ نفوذ زمینداران و تحدید حق رأی و تحکیم ارتباط کلیسا با دولت می کوشیدند. در اواخر قرن نوزدهم سیاستمداران بزرگ محافظه کار بخصوص بنجامین دیزریلی (۱۸۸۱-۱۸۰۴) نویسندۀ انگلیسی، با اصلاحات و تغییرات معتدل سعی در حفظ نظم بنیان های موجود داشتند. محافظه گرایی متحجرانه گاهی به فاشیسم، ناسیونالیسم و سوسیالیسم منجر می شود. محافظه گرایان به نوعی پیرو کاپیتالیسم هستند. زیرا آنها مطمئن نیستند واقعا نوشدارویی برای علاج مسایل و مشکلات اجتماعی نظیر فقر و تبعیض وجود داشته باشد زیرا انسان ها ذاتا با یکدیگر برابر نیستند.

آنان معتقدند بازار در تخصیص خدمات و درآمد، بسیار بهتر و مطمئن تر از سازمان های رسمی عمل می کند. از نظر محافظه گرایان، هر اندازه اهداف دولت بزرگتر و برجسته تر باشد، اتلاف سرمایه و فساد و تباهی بیشتر خواهد شد و بسیاری از برنامه های دولت باعث افزایش مشکلات و پیامدهای مطلوب آنها می شود. محافظه گرایان همچون دموکراسی  گرایان بر نظام انتخابات و جایگاه رأی دهندگان تأکید می ورزند. از ویژگی های آن عبارتند از: اندام وار بودن جامعه، رد آرمانشهرگرایی، سنت گرایی و مخالفت با هر تغییر بویژه تغییرات ناگهانی، شک گرایی سیاسی و خصومت با نظریه. از آغاز قرن بیستم محافظه گرایی خواستار آزادی عمل اقتصادی شد که در کشورهای صنعتی مشهود است.

سر وینستون لئونارد اسپنسر چرچیل، (۱۹۶۵-۱۸۷۴) نویسندۀ انگلیسی و برندۀ جایزه نوبل ادبیات ۱۹۵۳ و نخست وزیر سال ۱۹۴۵-۱۹۴۰ و ۱۹۵۵-۱۹۵۱ و دیوید آیزنهاور (۱۹۶۱-۱۹۵۳) سی و چهارمین رئیس جمهور امریکا، برجسته ترین نمایندگان سیاسی این نوع محافظه گرایی بودند. در مقابل اصلاح گرایی، انقلاب گرایی، بهبودگرایی، پیشرفت گرایی و رادیکالیسم است.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *