تاریخ امروز۲ آذر ۱۴۰۳

نظریه مبادله ریچارد امرسون

نظریه مبادله ریچارد امرسون

نظریه مبادله؛ ترکیب نظریه مبادله و تحلیل شبکه یک مرحله بسیار مهمی در نظریه جامعه شناسی مدرن را نشان می دهد. طرحهای قیاسی سست و بی بنیان جرح هومنز و دیگران به طور قابل مقایسه ای جای خود را به دقت در ساختن قیاسها از اصول رفتارگرایی داده بود.
به علاوه تحلیل شبکه به نظریه مبادله روشی را برای صحبت کردن در مورد ساختار اجتماعی فراتر از یک استعاره ارایه داد. در حال حاضر ساختار می تواند در واژگان دقیقی مفهوم سازی شده و در نمودارهایی نشان داده شود. علاوه بر این آزمون این ایده های تئوریکی در گروههای کوچک آزمایشگاهی ، در کارهای امرسون و در تحقیق کسانی که کارهای او را ادامه دادند، یک رابطه باثباتی را بین نظریه و عمل برقرار کرده بود.

مرگ زود هنگام

مرگ زود هنگام امرسون به به سهم او در برنامه نظری مبادله پایان داد، اما بسیار قبل از این که او بمیرد، از همکارانش به ویژه کارن کوک [ برای ادامه کارهایش ] تعهد گرفته بود که در واقع با همکارانش کار می کرد ، در عین حال نسل جدیدی از دانشجویان را تربیت می کرد.
این دانشجویان سنت نظری مبادله را که با امرسون شروع شده بود را ادامه دادند . به علاوه دانشوران ممتاز دیگری که بوسیله امرسون تربیت نشده اند در نظریه شبکه مبادله فعالیت می کنند. برخی نیز تحت تاثیر امرسون و خارج از سنت او به ترکیب نظریه مبادله و تحلیل شبکه اقدام کرده اند.

پیش فرض های نظریه مبادله

امرسون مقدمات سطح خرد نظریه مبادله علی الخصوص نظام پاداش و تنبیه را می پذیرد. او پیش فرضهای زیر را ترسیم می‌کند؛
۱) زمانی که مردم از موقعیتی پاداش دریافت می کنند، عقلانی عمل کرده و در نتیجه آن موقعیت تکرار می شود.
۲) چنانکه مردم با پاداشهایی که در موقعیتها به دست می آورند اشباع شده باشند ، آن موقعیتها اهمیتشان را برای آنها از دست می دهند.
۳) منافعی که مردم در مبادله به دست می آورند ، به منابعی که ارایه می دهند وابسته است.
امرسون از این پیش فرضها شروع کرده و سپس ساخت اجتماعی را وارد مبادله کرده و به سمت روابط مبادله اجتماعی و شبکه مبادله تغییر جهت می دهد.از این رو او بیشتر نگران شکل رابطه ها در بین عاملها بود تا ویژگیها و خصوصیات خود عاملها.

اعتقاد امرسون در نظریه مبادله

امرسون اعتقاد دارد که اگر یک رابطه مبادله وجود دارد بدین معنی است که عاملها به مبادله منابع ارزشمند راغب هستند و هدف نظریه این نیست که بفهمد که این ارتباط در اصل چگونه اتفاق می افتد بلکه به جای آن به این می پردازد که در طول زمان در آن چه اتفاقی روی خواهد داد. بنا براین رابطه مبادله موجود بین عاملها واحد تحلیل جامعه شناختی می شوند نه خود عاملها.
بنابراین رویکرد امرسون با یک رابطه مبادله ایجاد شده شروع شده و این سوال را مطرح می سازد: موضوع این ارتباط چه فرایندهای اصلی و اساسی است؟
پاسخ او : ۱) کاربرد قدرت و ۲) تعادل است. اگر رابطه مبادله وابستگی بالای یک عامل ، «ب» ، بر یک عامل دیگر مانند «الف»، برای تقویت را آشکار سازد در این صورت «الف» آنچه که امرسون برتری قدرت (Power advantage) می نامد بر «ب» دارد.

برتری قدرت در نظریه مبادله

از نظر امرسون برتری قدرت یک رابطه مبادله نامتعادل را نشان می دهد. یک گزاره اصلی در طرح امرسون این است که روابط مبادله نامتعادل در طول زمان به سمت تعادل متمایل می شوند. در موقعیتی که عامل «الف» از برتری قدرت بر «ب» بهره مند می شود (در حالی که «ب» بر منابع تهیه شده به وسیله «الف» وابستگی بیشتری دارد نه برعکس) عمل تعادل می شود؛
۱) عامل ب می تواند ارزش تقویت یا پاداش تهیه شده به وسیله عامل الف را کاهش دهد، بدین وسیله وابستگی ب بر الف کاهش می یابد.
۲) عامل ب می تواند تعداد منابع بدیل تقویت کننده ها یا پاداشهای تهیه شده به وسیله عامل الف را افزایش دهد ، بدین وسیله وابستگی ب بر الف کاهش می یابد.
۳) عامل ب می تواند تلاش کند ارزش تقویت کننده هایی را که برای الف تدارک می بیند افزایش دهد، بدین وسیله وابستگی الف بر ب افزایش می یابد.
۴) عامل ب می تواند تلاش کند تا منابع بدیل تقویت کننده های الف را که به وسیله ب تهیه می شود، کاهش دهد، از این طریق عامل الف بیشتر بر عامل ب وابسته می شود.

قضایای اساسی نظریه مبادله

قضیه ۱: هر چقدر ارزش پاداشها برای عامل «ب» در یک موقعیت بیشتر باشد ، آغازگری (Initiation) بیشتر به وسیله «ب» الگوی منحنی شکلی را می سازد ، با افزایش آغازگری در تبادلات اولیه و کاهش آن در طول زمان
قضیه ۲ : هر چقدر وابستگی «ب» بر یک مجموعه روابط مبادله ای بیشتر باشد ، بیشتر احتمال دارد که «ب» رفتارهایی را در این مجموعه از روابط آغاز کند.
قضیه ۳ : هر چقدر بلاتکلیفی(Uncertainty) «ب» در یک مجموعه بیشتر باشد ، وابستکی ب در آن موقعیت بیشتر می شود و برعکس .
قضیه ۴ : هر چقدر وابستگی «ب» بر «الف» در یک ارتباط مبادله ای بیشتر باشد ، قدرت «الف» بر «ب» بیشتر می شود و عدم تعادل در رابطه بین الف و «ب» بیشتر می شود.
قضیه ۵ : هر چقدر عدم تعادل در رابطه مبادله ای «الف» و «ب» در یک نقطه از زمان بیشتر باشد ، بیشتر احتمال دارد که آن رابطه مبادله ای در نقطه بعدی متعادل شده باشد.

ساختار شبکه و مبادله در نظریه مبادله

به نظر امرسون یک شبکه مبادله دارای عناصر زیر است؛
• عامل ها که می توانند عامل های فردی یا جمعی باشند
• منابع متنوعی که هر عامل دارد.
• در درون شبکه هر عاملی فرصتها و روابط مبادله ای خاصی با سایر عامل ها داردکه
• تعدادی از این روابط مبادله ای برای شکل دادن به ساخت شبکه ای منفرد به همدیگر مرتبط می شوند.
بر این اساس او چهار نوع شبکه مبادله ای را از هم متمایز می کند؛

الف) انحصار یک جانبه (Unilateral monopoly)

در این نوع از شبکه عامل الف سرچشمه منابع ارزشمند برای عامل های ب۱ ، ب۲ ، و ب۳ می باشد. عامل های ب۱ ، ب۲ ، و ب۳ برای الف پاداش محسوب می شوند اما به خاطر این که الف دارای منابع گوناگون پاداش است و تنها سرچشمه ب برای پاداشهایش الف می باشد ، موقعیت انحصار یک جانبه وجود دارد.

راههای رسیدن به تعادل در انحصار یک جانبه:

۱) اگر ب ها با همدیگر ارتباط داشته باشند ممکن است ایتلافی را تشکیل دهند( عمل متعادل سازی ۴) و الف را به مبادله متعادل با ایتلاف تشکیل شده ب ها مجبور سازند.
۲) اگر یک ب بتواند منبعی را که توسط سایر ب ها تصرف نشده این پیدا کند ، تقسیم کار ( عمل های ۳ و ۴ ) در بین ب ها به وقوع خواهد پیوست.
۳) اگر بتوان سرچشمه جدیدی از منابع ــ الف۲ ــ پیدا کرد ( عمل ۲) ، برتری قدرت power advantage الف ۱ کاهش خواهد یافت.
در نتیجه هر یک از این فرایندها شبکه به تعادل خواهد رسید.

ب) تقسیم کار (Division of labor)

پیدایش تقسیم کار یکی از راههایی است که در انحصار یک جانبه روابط مبادله متعادل می شوند. اگر هر یک از ب ها بتوانند منابع مختلفی برای الف پیدا کنند ، احتمال دارد که آنها این را در مبادله با الف بکار گیرند و در ارایه خدمات به الف با این منابع اختصاصی شوند [با این منابع ارایه خدمات الف را به خود اختصاص دهند.].
این مساله قدرت الف را کاهش می دهد و نوع جدیدی از شبکه را به وجود می آورد. بنابراین امرسون برای توصیف این تغییر هاگزاره دیگری را توسعه می دهد که در آن هر ب یی منابع منحصر به فرد خودش را دارد؛
هرچقدر منابع در میان ب ها در یک انحصار یک جانبه با الف به صورت نا یکسانی به توزیع شود ، بیشتر احتمال دارد که هر ب یک رابطه مبادله جداگانه ای با الف ایجاد و به خود اختصاص دهد

ج) چرخه اجتماعی (Social circle)

امرسون دو نوع مبادله را از نظر چیزی که مبادله می شود از همدیگر متمایر می کند؛
– مبادله ها بین مقوله ای؛ مبادله ای است که یک نوع منبع با نوع دیگری مبادله می شود ـ پول با کالا ، نصیحت advice با اعتبارesteem ، تنباکو با شمشیر فولادی و … . بدی سان شبکه های مورد بحث مبادله های بین مقوله ای میان عامل هایی با منابع متفاوت ( a ، b ، c ، d ، e)
– مبادله درون مقوله ای؛ مبادله ای است که در آن منابع مشابهی مورد مبادله قرار می گیرد ــ مهربانی با مهربانی ، نصیحت با نصیحت، کالا با کالا و غیره چنین مبادله هایی نظریه امرسون با به کار گیری حروف یکسان ــ الف ۱ ، الف ۲ ، الف ۳ ، و الف ۴ ـ برای نشان دادن عامل هایی با منابع مشابه نشان داده شده است.
سپس امرسون برای توصیف اینکه در این مبادله های درون مقوله ای چه اتفافی خواهد افتاد گزاره ای را توسعه می دهد؛
هر چقدر یک مبادله به مبادله درون مقوله ای نزدیک شود بیشتر احتمال دارد که روابط مبادله بسته باشد. امرسون «بسته» را وجود چرخه در روابط و یا شبکه متعادلی که در آن هر یک از عامل ها با همدیگر مبادله می کنند تعریف می کند.

د) شبکه های قشربندی شده ( Startified networks)

امرسون گزاره ای را برای توصیف زمینه های قشربندی توسعه داده است؛
هرچقدر منابع ارزشمندی برابری داشته باشند و هرچقدر منابع در بین تعدادی از عاملها به صورت نابرابری توزیع شود، بیشتر احتمال دارد که شبکه به واسطه حجم منابع طبقه بندی شود و بیشتر احتمال دارد که عامل ها یی با یک سطح منابع معین شبکه های مبادله بسته ای را شکل دهند.
سطح تحلیل: خرد – میانه
واحد تحلیل: رابطه مبادله موجود بین عاملها
نوع نظریه: تلفیقی، رسمی ، علمی
وسیله آزمون: آزمایش
متغیر وابسته: تعادل در شبکه
متغیر میانی: ساختار شبکه متغیر مستقل: قدرت و وابستگی

امرسون در دهۀ ۶۰ میلادی

در اوایل دهه ۱۹۶۰ ریچارد امرسون از الگوی جرج زیمل در جستجوی یک جامعه شناسی صوری از فرایندهای اصلی مبادله تبعیت کرد. در اصل امرسون این سوال را مطرح کرد: آیا مبادله در بین عاملهای فردی و جمعی با مبانی اصلی یکسانی قابل فهم است؟ امرسون از طریق ترکیب روانشناسی رفتار گرا و تحلیل جامعه شناختی شبکه ، پاسخ خلاقی به این پرسش تدارک دید. روانشناسی نیروی محرکه پشت سر مبادله ها را به او ارایه داد ، در حالیکه جامعه شناسی شبکه به او اجازه می داد تا شکل روابط اجتماعی در بین هر دو عامل فردی و جمی را با واژگان مشترک مفهوم سازی کند.
امرسون ایده اصلی روانشناسی رفتار گرا را به عاریت گرفت، اما بر خلاف بسیاری از کارها در این سنت ، او بیشتر نگران شکل رابطه ها در بین عاملها بود تا ویژگیها و خصوصیات خود عاملها. این جابجایی ساده در تاکید، نحوه بنای نظریه مبادله او را عمیقا تحت تاثیر قرار داد.
نقطه عزیمت بسیار مهم از نظریه اولیه مبادله این علاقه بود که اولا چرا ارزشها و ترجیحات عاملهایی که در یک رابطه مبادله وارد شده اند با تاکیدی بر رابطه مبادله حاضر ( در جریان) جایگزین شده است و [ثانیا] احتمالا چه چیزی در این ارتباط در آینده روی می دهد.
امرسون اعتقاد دارد که اگر یک رابطه مبادله وجود دارد بدین معنی است که عاملها به مبادله منابع ارزشمند راغب هستند و هدف نظریه این نیست که بفهمد که این ارتباط در اصل چگونه اتفاق می افتد بلکه به جای آن به این می پردازد که در طول زمان در آن چه اتفاقی روی خواهد داد. بنا براین رابطه مبادله موجود بین عاملها واحد تحلیل جامعه شناختی می شوند نه خود عاملها.

طرح امرسون؛ تحلیل ارتباط موجود

بنابراین در طرح امرسون، تحلیل با ارتباط موجود در بین حداقل دو عامل شروع می شود. این ارتباط از:۱) فرصتهای ادراک شده توسط حداقل یک عامل ، ۲) آشنا سازی رفتارها و ۳) تکمیل تبادل بین عاملها و تقویت دو سویه همدیگر تشکیل می شود. اگر این آشنا سازی ها غیرتقویت کننده باشند یک رابطه مبادله رشد نخواهد کرد. و از نظر تئوریک جالب توجه نخواهد بود مگر اینکه داد و ستد مبادله بین عاملها حد اقل یک دوره زمانی کوتاه ادامه داشته باشد.
بنابراین رویکرد امرسون با یک رابطه مبادله ایجاد شده شروع شده و این سوال را مطرح می سازد: موضوع این ارتباط چه فرایندهای اصلی و اساسی است؟ ، پاسخ او : ۱) کاربرد قدرت و ۲) تعادل است. اگر رابطه مبادله وابستگی بالای یک عامل ، «ب» ، بر یک عامل دیگر ، «الف»، برای تقویت را آشکار سازد در این صورت «الف» آنچه که امرسون برتری قدرت می نامد بر «ب» دارد. داشتن یک برتری قدرت به کاربردن آن است ، با این نتیجه که عامل «الف» در درون ارتباط مبادله هزینه های بیشتری را بر عامل «ب» تحمیل می کند.

رابطه مبادله نامتوازن

از نظر امرسون برتری قدرت یک رابطه مبادله نامتعادل را نشان می دهد. یک گزاره اصلی در طرح امرسون این است که روابط مبادله نامتعادل در طول زمان به سمت تعادل متمایل می شوند. در موقعیتی که عامل «الف» از برتری قدرت بر «ب» بهره مند می شود (در حالی که «ب» بر منابع تهیه شده به وسیله «الف» وابستگی بیشتری دارد نه برعکس) عمل تعادل می شود؛
۱) عامل «ب» می تواند ارزش تقویت یا پاداش تهیه شده به وسیله عامل «الف»را کاهش دهد، بدین وسیله وابستگی «ب»بر «الف»کاهش می یابد.
۲) عامل «ب»می تواند تعداد منابع بدیل تقویت کننده ها یا پاداشهای تهیه شده به وسیله عامل «الف»را افزایش دهد ، بدین وسیله وابستگی «ب» بر الف کاهش می یابد.
۳) عامل «ب» می تواند تلاش کند ارزش تقویت کننده هایی را که برای «الف» تدارک می بیند افزایش دهد، بدین وسیله وابستگی «الف» بر «ب» افزایش می یابد.
۴) عامل «ب» میتواند تلاش کند تا منابع بدیل تقویت کننده های «الف» را که به وسیله «ب» تهیه می شود، کاهش دهد، از این طریق عامل «الف» بیشتر بر عامل «ب» وابسته می شود.

اعمال متعادل کننده

امرسون تاکید می کند که به واسطه حد اقل یکی از این چهار عمل متعادل کننده ، وابستگی ب و الف بر همدیگر در پاداشها به یک تعادل منجر خواهد شد. بنابراین مبادله تفاوت در قدرت را آشکار می سازد که به تعادل متمایل است. طبیعتا روابط مبادله پیچیده که عامل های زیادی( الف ، ب ، ج ، … ) در آن درگیر اند، فرایندهای اصلی وابستگی ، قدرت، و تعادل ، در تتیجه عاملهای جدید و تقویت کننده ها یا منابع جدید داخل در روابط مبادله افزایش و کاهش می یابند.
امرسون با یک لیست نسبتا درازی از اصول رفتارگرا آغاز می کند که در اینجا خلاصه نشده اند. اندیشه ای که از این اصول نتایج فرعی و قضیه هایی برای تبیین ویژگیهای ساختاری و پویایی یک ارتباط مبادله موجود استنباط می شد. این پویایی ها پیرامون ۱) وابستگی ، ۲) کاربرد قدرت، ۳) تعادل می گردند. تعادل در این رابطه الف و ب زمانی به دست می آید که از بین عمل های تعادلی ارایه شده در بالا ، وابستگی ب بر الف با وابستگی الف بر ب در منابع برابر شود.

فرآیند قشربندی در نظریه مبادله

بحث امرسون در مورد فرایند قشربندی مقدماتی بود اما او گزاره ای را برای توصیف این زمینه های قشربندی توسعه داده است؛
هرچقدر منابع ارزشمندی برابری داشته باشند و هرچقدر منابع در بین تعدادی از عاملها به صورت نابرابری توزیع شود ، بیشتر احتمال دارد که شبکه به واسطه حجم منابع طبقه بندی شود و بیشتر احتمال دارد که عامل ها یی با یک سطح منابع معین شبکه های مبادله بسته ای را شکل دهند.
این قضیه می تواند هم در بین واحدهای جمعی و هم در بین افراد به کار برده شود. دولتها طبقه بندی شده و چرخه های اجتماعی شکل می دهند، مثلا طبقه بندی بر اساس تفاوت بین کشورهای توسعه یافته و عقب مانده ( توسعه نیافته ) و اتحاد در بین دولتها بر اساس این دو طبقه.
یا این قضیه می تواند در تعاریف سنتی جامعه شناختی طبقه به کار برده شود چرا که شبکه های بسته بیشتر در درون طبقه اجتماعی شکل می گیرد تا در بین طبقه ها.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *