بخش هجدهم ایسمولوژی ؛ گلوبالیسم
بخش هجدهم ایسمولوژی ؛ گلوبالیسم قسمت جدید مجموعۀ ایسمولوژی در وبسایت بنیاد بینالمللی تئوریها و دکترینهاست. جهان سالارگرایی، جهانیسازی گرایی؛ تمایل به بررسی و مطالعۀ کلیت هر مجموعه نه اجزاء یا تکتک عناصر سازندۀ آن است زیرا عناصر هر کدام، تمام خاصیت نظام را ندارند.
جهانگرایی به گسترش روابط و مبادلات اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اطلاعات دیجیتالی میان دولت-ملتهای سراسر جهان در دوران معاصر مربوط میشود. بنیانگذار نظریۀ جهانگرایی امانوئل موریس والرشتاین میباشد که جامعهشناسی آمریکایی است.
جامعهشناسانی همچون مارشال مک لوهان کانادایی معتقدند با توجه به گسترش رسانههایی با بُرد زیاد و امکان انتشار اخبار هر چند کوچک بطور وسیع و سریع در سراسر دنیا، جهان به اندازۀ یک دهکده کوچک شده است؛ دهکدهای که مرز ندارد و افراد از همه چیز یکدیگر آگاه هستند.
در دوران جنگ سرد، امریکا و شوروی تمایلات جهان گرایانهای با ویژگی دخالتگرایی از خود نشان میدادند. جهانگرایان معتقدند سرمایهگذاری و تجارت باید از مرز کشورها فراتر رود. همچنین بازده اقتصادی باید استانداردهای زندگی را در سراسر جهان افزایش دهد و کشورهای در حال توسعه از مزایای مشاغل تولیدی بهرهمند شوند.
جهانی شدن اقتصاد سه مرحله را پشت سر گذاشته است: مرحلۀ اول در سال های ۱۹۱۰-۱۸۷۰ بود که در آن کشورها به عنوان تولیدکنندۀ کالاهای صنعتی و عرضه کنندۀ مواد خاص از یکدیگر متمایز شدند. بعد از این مرحله، جنگ های جهانی اول (۱۹۱۸-۱۹۱۴) و دوم (۱۹۴۵-۱۹۳۹) و بحران عمومی سال های ۱۹۳۲-۱۹۲۹ اتفاق افتاد. مرحلۀ دوم در سال های ۱۹۸۰-۱۹۵۰ بود که در آن نهادهای مالی و تجاری بین المللی (بانک جهانی، سازمان تجارت جهانی، سازمان خواربار و کشاورزی (فائو)، شرکت های فراملیتی) شکل گرفت و آمریکا در بازسازی اروپا و ژاپن شرکت جست. مرحلۀ سوم از سال ۱۹۸۰ با شرکت فعال کشورهای درحال توسعه آغاز شده است.
در حالیکه برخی معتقدند جهانی شدن بیش از همه به نفع سرمایهداران است، برخی دیگر نیز میگویند برای کشورهای پیرامونی، بدون ادغام در نظام جهانی امکان توسعه وجود ندارد. سمیر امین اقتصاددان مصری و آندره گوندر فرانک جهانگرا بودند. جهانگرا بودن به نحوی در مقابل انزواگرایی است.
دیدگاهتان را بنویسید