بخشِ هشتم ایسمولوژی را با پرداختن به داروینیسم آغاز می کنیم.
بخشِ هشتم ایسمولوژی ؛
داروینیسم Darwinism داروین گرایی:
گرایش به اندیشه و عقاید چارلز رابرت داروین (۱۸۸۲-۱۸۰۹) زیست شناس انگلیسی. وی در سال های جوانی مدتی پزشکی خواند ولی به خدمات دولتی روی آورد و در خلال تحقیقات و آزمایشات خود برای توضیح چگونگی تکامل گیاهان و جانوران به ویژه در باب سازش آنها با محیط، نظریه تکاملی انتخاب طبیعی را عرضه کرد.
به اعتقاد داروین، موجودات زنده از جمله انسان از انواع پست تر تکامل یافته اند. در این نظریه بر تطور انسان از حالت میمونی و همچنین تنازع بقا و بقای اصلح تأکید می شود.
او در این کشف مهم با آلفرد راسل والاس (۱۹۱۳-۱۸۲۳) زیست شناس انگلیسی که بنیانگذار جغرافیای زیستی بود، شریک است.
داروین گرایی بر زیست شناسی، فلسفه و علوم دیگر تأثیر گذاشت. از اصول آن عبارتند از: انواع تغییر پذیرند؛ در تنازع بقا انواع مضر و ضعیف از بین می روند و بر اثر انتخاب طبیعی، انواع اصلح و قوی محفوظ می مانند. در زیست شناسی به نگرشی اشاره دارد که بر پایه آن تکامل در اثر گزینش طبیعی صورت گرفته است.
لوئیس هنری مورگان (۱۸۸۱-۱۸۱۸) انسان شناس امریکایی، کارل مارکس (۱۸۸۳-۱۸۱۸) جامعه شناس و اقصاددان آلمانی، فردریک انگلس (۱۸۹۵-۱۸۲۰) فیلسوف و اقتصاددان آلمانی، لودویگ بوشنر (۱۸۹۹-۱۸۲۴) فیلسوف و پزشک آلمانی، هربرت اسپنسر (۱۹۰۳-۱۸۲۰) فیلسوف و جامعه شناس انگلیسی، پتر آلکسیویچ گروپاتکین (۱۹۲۱-۱۸۴۲) جغرافیدان روسی و جان دیوئی (۱۹۵۲-۱۸۵۹) روانشناس و فیلسوف امریکایی از جذبه اندیشه تکاملی داروین تأثیر پذیرفته اند. در مقابل آنارشیسم است.
بخشِ هشتم ایسمولوژی ؛
دموکراسیسم DemoCracism دموکراسی گرایی:
مردم سالارگرایی؛ طرفداری از نظامی سیاسی با حکومت مردم بر مردم که به شهروندان اجازه مشارکت گرایی سیاسی می دهد و نقش های سیاسی بر اساس آرای عمومی انتخاب می شوند.
دموکراسی مجموعه ای از عناصر سازمان ایدئولوژیکی، نهادی و جامعه شناسی است که در تشکیل حکومت کشوری معین، طی دوره ای مشخص همکاری می کنند. دموکراسی بر اصل حاکمیت ملت (البته به واسطۀ نمایندگان)، آزادی بیان و عقاید و در نتیجه بر امکان ابراز مخالفت با قدرت حاکم مبتی است.
دموکراسی وظیفه دولت را حفظ برابری حقوق مردم و ایجاد همگرایی در ملت می داند. از ویژگی های آن عبارتند از:
- اکثریتی که در جریان انتخابات آزاد توسط آرای عمومی انتخاب می شوند، قدرت را تصاحب می کنند و امکان فعالیت اقلیت را فراهم می سازند؛
- براساس نسبیت اخلاقی، اصالت برابری و همگون سازی نیازها و مطالبات اکثریت قرار دارد؛
- چند حزب گرا هستند؛
- حاکمیت ملی با نظام انتخابات عمومی، آزاد، مستقیم و با رأی مخفی حفظ می شود؛
- صاحبان نقش های سیاسی نمایندگان مردم به حساب می آیند؛
- مشروعیت نظام سیاسی براساس میزان مشارکت مردم در انتخابات و کسب آرای عمومی مردم توسط نمایندگان می باشد.
اصول دموکراسی گرایی؛
از اصول آن عبارتند از:
- تصمیمات سیاسی پس از بحث و گفتگو در مجلس نمایندگان مردم اخذ می شود؛
- حکومت شوندگان (مردم) می توانند عقایدشان را آزادانه بیان کنند؛
- حکومت ها در برابر رأی دهندگان از حاشیۀ استقلالی برخوردارند و شاید برای منفعت عموم کاری را انجام دهند که رأی دهندگان راضی نباشند؛
- حکومت ها (نماینده منتخب) با انتخابات ادواری در فواصل منظم تعیین می شوند. به اعتقاد جرمی بنتام (۱۸۳۲-۱۷۴۸) فیلسوف انگلیسی جوهر دموکراسی، امکان ایجاد برابری خواسته ها و ارضاء تودۀ مردم است.
انواع دموکراسی گرایی؛
- انواع آن عبارتند از:
- چپ گرایی جدید (تأکید بر مشارکت گرایی عمومی)؛
- راست گرایی جدید ( تأکید بر اصول و روش های لیبرالیسم جدید که مبتنی بر نهادهای پارلمانی و نظام بازار در حیطۀ تولید اقتصادی است)؛
- کثرت گرایی توزیع قدرت میان اکثریت و اقلیت برای حفظ آزادی های سیاسی)؛
- نخبه گرایی (اداره امور توسط نخبه گانی که با آرای مردم در انتخابات رقابتی انتخاب می شوند).
می توان دموکراسی را رویکردی اجتماعی-تاریخی بررسی نمود و سیر تکوینی تشکیل بازار انتخاباتی کثرت گرا (چند حزبی) را ترسیم کرد که شالودۀ رژیم های دموکراتیک را می سازد.
نظریات فیلسوفانی همچون جان لاک انگلیسی (۱۷۰۴-۱۶۳۲)، شارل لوئی دو سکوندا بارون مونتتسکیو فرانسوی (۱۷۵۵-۱۶۸۹) و ژان ژاک روسو فرانسوی (۱۷۷۸-۱۷۱۲) در کسترش اندیشه دموکراسی موثر بود.
ماکس وبر (۱۹۲۰-۱۸۶۴) جامعه شناس آلمانی و ژوزف شومپتر (۱۹۵۰-۱۸۸۳) اقتصاددان امریکایی از نمایندگان دموکراسی نخبه گرایی و یورگن هابرماس (متولد ۱۹۲۹) جامعه شناس آلمانی و نیکوس پلانزاس (۱۹۷۹-۱۹۳۶) جامعه شناس یونانی از نمایندگان دموکراسی چپ گرایی جدید بودند در مقابل استبدادگرایی، اُلیگارشی گرایی، توتالیتاریسم، دیکتاتوری گرایی، سلطنت گرایی، شاه گرایی و فاشیسم است.
بخشِ هشتم ایسمولوژی ؛
دون خوانیسم DonJuanism دون خوان گرایی:
دون خوان گرایی، دون ژوان گرایی؛ گرایش به اندیشه ها و عقاید دون خوان لیبرالیست افسانه ای اسپانیا. دون خوان گرایی انگیزه پیروزی در امور عشقی برای ارضاء حس خودبزرگ بینی است.
دون خوان عیاش، اغفالگر، لامذهب، جبار، متکبر به شمار می رفت. وی چنان به تمایلات خود پایبند بود که می گفت که حتی اگر در آتش جهنم بسوزد، باز هم پشیمان نمی شود.
شوخ طبعی و جذابیت دون خوان باعث شده بود تا بسیاری به او علاقه مند شوند. شاید هم وی نفرین شده بود اما در هر حال حقایق ناخوشایند را بیان می کرد. بعدها او به یکی از شخصیت های فرهنگ بومی اسپانیا تبدیل شد.
این شخصیت افسانه ای نخستین بار در سال ۱۶۳۰ از طریق نمایشنامه اغفالگر سویلا اثر تیرسو دو مولینا (۱۶۴۸-۱۵۷۱) نویسنده اسپانیایی به ادبیات راه یافت. در سال ۱۶۶۵ در نمایشنامۀ دون خوان ِ ژان باپتیست پوکلن با نام مستعار مولیر (۱۶۷۳-۱۶۲۲) نمایشنامه نویس فرانسوی از شخصیت های اصلی بود.
در سال ۱۹۰۳ در نمایشنامه مرد و ابر اثر جورج برناردشاو (۱۹۵۰-۱۸۵۶)د نویسنده ایرلندی و برنده جایزه نوبل ادبیات ۱۹۲۵ به عنوان یکی از شخصیت ها و در سال ۱۷۸۷ در اپرای دون خوانی اثر ولفگانگ آمادئوس موتسارت (۱۷۹۱-۱۷۵۶) موسیقیدان اتریشی به عنوان ضدقهرمان و عامل رسوایی و بدنامی بایرون و در منظومۀ دون خوان که هرگز به پایان نرسید، مطرح گردید.
دیدگاهتان را بنویسید