تاریخ امروز۴ آذر ۱۴۰۳
رؤیا

رؤیا و نظریه هارتمن

رؤیا و نظریه هارتمن

ايده اصلي نظریه ارنست هارتمن در رابطه با رؤیا از اين قرار است:

الگوهاي رفتاري جا به جا می‌شوند و پيوسته روابطي در مغزهاي ما ساخته و واسازي می‌شوند كه مبناي جسماني اذهان ما را شكل مي‌دهند. در ايجاد روابطي كه در نهايت آن‌ها را با عنوان كاركرد ذهني تجربه مي‌كنيم، پيوستگي كاملي وجود دارد. در يك انتهاي زنجيره، فعاليت متمركز بيداري قرار گرفته مثل وقتي كه يك كار ورزشي مي‌كنيم. در اينجا كاركرد ذهني تمركز يافته، زنجيروار و محدود است. زماني كه ما از بيداري با حواس جمع به بيداري آزادانه‌تري وارد مي‌شويم – خيال‌پردازي و سرانجام رؤيابيني – فعاليت مغزي تمركز كمتري مي‌يابد و آزادتر، كلي‌تر و خيالي‌تر مي‌شود. رؤيابيني انتهاي اين زنجيره است، حالتي كه در آن پيوندها را آزادتر مي‌گذاريم.

رؤیا

برخي ايجاد آزادانه روابط را يك فرآيند تصادفي مي‌دانند كه در آن رؤياها از اساس بي‌معنا هستند. بنابر نظريه معاصر رؤيابيني اما، اين فرايند تصادفي نيست و در عوض با احساسات رؤيابين هدايت مي‌شود. وقتي يك احساس روشن و صريح وجود دارد رؤياها معمولاً بسيار ساده‌اند. بنابراين كساني كه آسيبي را از سر گذرانده‌اند، مثل فرار از ساختماني در حريق يا حمله يا تعرض، اغلب رؤيايي شبيه به آن دارند.

 

بررسی یک نمونه رؤیا

«توي ساحل بودم و با يك موج به دريا كشيده شدم» اين مورد يك نمونه است. مشخص است كه رؤياي رؤيابين ربط چنداني به رخداد واقعي آسيب‌زايش ندارد اما در عوض احساسش را تصوير مي‌كند: «من ترسيده‌ام، من سراسيمه‌ام.» زماني كه حالت احساسي مبهم‌تر است يا وقتي كه چندين احساس يا نگراني در يك زمان وجود دارند، رؤيا پيچيده‌تر مي‌شود. آمارهايي كه داريم نشان مي‌دهند چنين رؤياهاي پرتنشي پس از آسيب، رايج‌تر و شديدتر می‌شوند. در واقع به نظر مي‌رسد شدت تصوير اصلي رؤيا، معيار سنجشي براي احساس تحريك شده رؤيابين است.

 

نظریه رؤیابینی

بنابراين نظريه رؤيابيني، در كل رؤيا را ايجاد روابطي آشكار مي داند كه با احساسات هدايت مي شود. اما آيا اين فقط چيزي است كه در مغز ما روي مي دهد يا اينكه هدفي هم دارد؟ اثبات كاركرد هميشه دشوار بوده است، اما نظريه رؤيابيني كاركردي را پيشنهاد مي كند كه بر مبناي مطالعه تعداد كثيري از افراد، پس از رويدادي آسيب زا يا پرتنش قرار گرفته است. كسي كه تازه از آتش نجات يافته ممكن است براي مدتي رؤياي آتشي حقيقي را ببيند، و بعد هم رؤيايي درباره اينكه با موج به دريا كشيده مي شود. رؤياها در هفته هاي بعد هم به تدريج تصوير موج و آتش را با ديگر تجربه هاي آسيب زا و دشواري كه فرد در گذشته داشته، ربط مي دهند و پس از آن رؤياها به تدريج به حالت طبيعي خود بازمي گردند.

dream

رؤیا، تحریک یا اختلال احساسی

به نظر مي‌رسد رؤيا به نحوي مصالح جديد ذهني‌اش را «به هم ربط مي‌دهد» يا «به هم مي‌بافد» كه شايد كاركرد احتمالي‌اش هم همين باشد. در احساسي آني، ايجاد اين ارتباط و پيوند دادن چيزها با هم، تحريك يا اختلال احساسي را كاهش مي‌دهد. در دوره‌اي طولاني‌تر هم اين موارد آسيب‌زا با بخش‌هاي ديگر سيستم‌هاي حافظه پيوند مي‌يابند به نحوي كه ديگر خيلي شديد و منحصر به فرد نيستند. دفعه بعد هم كه چيز مشابه يا تقريباً مشابهي رخ دهد، پيوندها همچنان حاضرند و آن رويداد ديگر چندان آسيب‌زا نيست.

چنين كاركردي ممكن است براي نياكان ما مهم‌تر بوده چون احتمالاً آسيب را بيشتر و پيوسته‌تر از حالت كنوني ما تحمل مي‌كرده‌اند. (حداقل نسبت به آن‌هايي كه در دنياي صنعتي امروز زندگي مي‌كنند.) بنابراين ما كاركرد ممكن (و نه الزاماً اثبات شده) رؤيا را بافتن مصالح جديدش به سيستم حافظه مي‌دانيم به نحوي كه هم تحريك احساسي را كاهش دهد و هم با نقش سازگاركننده‌اش، در رويدادهايي پرتنش يا آسيب‌زا ما را ياري كند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *