تاریخ امروز۱ آذر ۱۴۰۳
2 Brain

عصب‌شناسی پدیدۀ تکرار در درک و یادگیری

عصب‌شناسی پدیدۀ تکرار در درک و یادگیری یکی از رویکردهای مهم دانشمندان عصب­‌شناسی در سال‌های اخیر بوده است. طی این سال‌ها توجه به پدیدۀ تکرار و تداوم در انجام کارها یکی از حوزه‌­های مورد توجه بوده است.

تمرین و تکرار

ما چگونه چیزها را یاد می‌گیریم؟ چگونه می‌توانیم در رفتار و یا زندگی­مان تغییر ایجاد کنیم؟ چرا وقتی یکبار موفق به ایجاد تغییر می‌­شویم دوباره به سمت عادت‌های قدیمی باز می‌گردیم؟

شاید اولین چیزی که باید درک کنیم این است که مغز ما چگونه کار می‌کند و عادات و حافظۀ ما را شکل می‌دهد. درک مفاهیم اساسی عادت‌ها و چگونگی کارکرد مغز برای فهم فرآیند یادگیری و تغییر اهمیت فراوان دارد. همچنین درک اصول اساسی کارکرد عادات در زندگی برای بهتر درک عادات و خاطرات تروماتیک نیز اهمیت دارد.

گرشن اشملزا استادیار دانشگاه پنسیلوانیا در این مقاله می‌خواهد به ما  نشان دهد که مغز ما چگونه عادات را می‌سازد و این عادات چگونه بر روند زندگی ما تأثیر می‌گذارند را تا بتوانیم درک کنیم چرا پدیده‌های تمرین و تکرار اینقدر مهم هستند. آنچه در ادامه می‌خوانید برگردان بنیاد بین المللی تئوری ها و دکترین ها از یکی مقالۀ ایشان است.

 

عصب‌شناسی فرآیند ترجمه اطلاعات

من امروز با توضیح این پدیده شروع خواهم کرد که؛ اطلاعات از طریق پایانه‌های دریافت حسی به درون ما وارد می‌شوند. این پایانه‌ها؛ گوش‌هایمان، چشم‌هایمان، پوستمان، بینی یا زبان‌ ماست.

این اطلاعات به سطح ناهوشیار در مغز ما یعنی آمیگدالا که مرکز ذخیره حافظه اضطراری، واکنش­‌های دفاعی، عاطفی و یا غیره است وارد می‌شوند و یا از طریق سطح هوشیار در مغز یعنی هیپوکامپوس و کورتکس که مرکز ذخیره حافظه است ورود کرده و تقسیم‌بندی شده و بررسی می‌شوند.

زمانی که اطلاعات از طریق گیرنده‌ها دریافت و به مغز ارسال می‌شود برای یکبار نیاز به رمزنگاری دارد. منظورم از رمزنگاری این است که این اطلاعات وروردی باید به زبانی که مغز می‌فهمد ترجمه و ثبت شود تا مغز بتواند آنها را ذخیره و  بعدها مجدداً بازیابی نماید.

 

عصب‌شناسی درک تفاوت‌ها

در اینجا ما بین حافظۀ کوتاه مدت و حافظۀ بلند مدت تفاوت قائل می‌شویم. حافظه کوتاه مدت یا آن چیزی که ما به عنوان حافظۀ فعال می‌شناسیم محل نگهداری اطلاعاتی است که اولین بار وارد مغز می‌شوند؛ مانند زمانی که کسی شماره تلفن خود را به ما می‌گوید و ما آن را تکرار می‌کنیم، ما این اطلاعات را در حافظه فعال خود نگهداری می‌کنیم. انگاری که مغز یک تخته سفید دارد که اطلاعات ورودی را روی آن می‌نویسد. حافظه کوتاه مدت تنها برای دقایق و یا نهایت ساعاتی اطلاعات را نگداری می‌کند.

 

عصب‌شناسی

 

عصب‌شناسی انتقال اطلاعات به حافظۀ بلند مدت

در مقابل اما ذخیره اطلاعات در حافظه بلند مدت می‌تواند برای روزها، هفته‌ها، سال‌ها یا همیشگی باشد. اما سؤال اصلی اینجاست که چگونه اطلاعاتی که برایم مهم هستند و زیربنای تغییرات مورد نظرمان را می‌سازند را از حافظه کوتاه مدت به حافظه بلند مدت‌مان منتقل کنیم؟ فقط سه روش وجود دارد که اطلاعات از حافظه کوتاه مدت به حافظه بلند مدت منتقل شود. این سه روش به ترتیب؛ ضرورت، تکرار یا ارتباط هستند.

 

عصب‌شناسی ضرورت

با رها شدن هورمون‌های استرس، یک شستشوی قدرتمند از ترکیبات شیمیایی ایجاد می‌کند که اتصالات بین نورون‌‌ها یا سیناپس‌‌ها را تقویت می‌کند. ضرورت همچنین تعیین می‌کند که چگونه و کجا مغز اطلاعات را به حافظه بلند مدت رمزنگاری کند.

ضرورت می‌تواند یک خاطرۀ دائمی ایجاد کند؛ چرا که پس از یک بار توجه و ایجاد تمرکز به یک تهدید، آمیگدالا می‌تواند آن حافظه را تا پایان عمر در مغز ثبت شده و جزء اطلاعات ضروری نگاه دارد. با این حال، رمزنگاری یا برچسب‌گذاری رویدادها و وقایع، توانايی بازخوانی یا بازیابی اطلاعات ذخیره شده در خصوص خطرات و اتفاقات تهدید‌کننده ممکن است تحت کنترل آگاهانه ما نباشد.

مغز ما ممکن است وقایعی را که تهدید کننده هستند را به عنوان خطر تلقی نکند و یا با فریب ما بسیاری از اتفاقات روزمره را به ترس‌های شدید برای ما تبدیل کند. نمونۀ بارز این واقعه انواع فوبیاها هستند. در این حالت اطلاعات با نشانه‌های هيجانی، بجای نشانه‌های داستانی ذخیره می‌شوند. فکر کنید که ممکن است من به محلی که تصادفی با یک خودرو داشته‌ام بروم و بی‌دلیل نگران شوم، حتی اگر قصد یادآوری آگاهانه آن رویداد را نداشته باشم.

 

عصب‌شناسی ارتباط

ارتباط به معنای قابلیت یک قطعه اطلاعات ورودی برای اتصال عصبی به کدهایی است که پیش از این در مغز وجود داشته است. ایجاد ارتباط را می‌توان مانند این در نظر گرفت که ما اطلاعات به روز و تازه‌ای را به یک پروندۀ قدیمی که پیش از این در مغز ما کدنگاری و ثبت شده است وارد می‌کنیم. به عنوان مثال، اگر من یک لیست ده عددی را بلند بخوانم و از شما بخواهم آنها را به یاد بیاورید و به من بگویید، به طور معمول شما این کار را یک آزمون دشوار می‌یابید. اما اگر این اعداد ارتباطی با شماره تلفن شما، تاریخ تولد همسرتان، تاریخی که فرزندتان برای اولین بار به مدرسه رفت و یا مواردی مانند این باشند، پس کار آسان خواهد بود. حتی اگر از شما پس از گذشت یک سال همان اعداد را سؤال کنم احتمال بسیار زیادی وجود دارد که شما بتوانید آن اعداد را به من بگویید، چرا که قبلاً آنها را به یک اتصال عصبی پیشین ارتباط داده اید.

 

عصب‌شناسی تکرار

تکرار اما در بین این سه روش ابزار یادگیری بهتر و کارآمدتری است. ما با تکرار حقایق یا کلمات موفق می‌شویم آنها را به خاطر بسپاریم. برخی از ما تجربۀ موفقیت و یادگیری در انتقال اطلاعات از حافظۀ کوتاه مدت به حافظۀ بلند مدت از طریق تمرین را، مثلاً در افزایش امتیاز پرتاب‌های خود در بسکتبال یا در نواختن پیانو داشته‌ایم.

تکرار به همراه باور ذهنی یا آنچه تلقین خوانده می‌شود با ایجاد تعاملات شیمیایی قوی در سیناپس نورون‌‌ها، یعنی جایی که نورون‌ها به نورون‌های دیگر وصل می‌شوند، زمینه را برای انتقال سهل‌تر اطلاعات به حافظه بلند مدت را ایجاد می‌کند.

تکرار در یادگیری قوی‌ترین و بیشترین تأثیر را در زمینۀ انتقال اطلاعات به حافظۀ بلند مدت دارد. به عنوان مثال به بستن‌بندهای کفش‌تان فکر کنید، یا به رانندگی کردن با خودروهای دنده‌ای، یا تماس با شمارۀ تلفن یکی از عزیزان‌تان که بارها در طول روز با او صحبت می‌کنید، مهارت در انجام موفق همۀ این موارد به میزان تکرار و تمرین شما وابسته است.

حالا به دلیل اصلی این امر می‌رسیم که چرا تغییر رفتاری به اندازه زیادی سخت است! با این توضیح کاملاً واضح است که رفتار قدیمی مورد نظر ما باید با رفتاری جدید جایگزین شود و این رفتار جدید باید برای مدت زمان طولانی تکرار شود و تا به تغییر رفتار منجر شود.

 

شبکۀ نورونی قدرتمند

همه این سه روش به گونه‌های مشابهی بر سطح نورون یا سیناپس برای حافظه بلندمدت تأثیر می‌گذارند. انگیزه، تکرار یا ارتباط باعث تحریک درونی مواد پروتئینی جدید درون نورون‌های شما می‌شود.

این سه روش سبب می‌شوند در سطح سیناپس، یک پروتئین خود تحکیمی ایجاد و منتشر ‌شود که ارتباط بین نورون‌ها را گسترش و امتداد می‌دهد. ترشح این پروتئین یک شاخۀ نورونی جدید به درخت ارتباطات نورونی ما اضافه می‌کند و سبب تقویت شبکه ارتباطات نورونی در مغز ما می‌شود. بنابراین، تکرار در واقع شبکه عصبی مغز ما را رشد می‌دهد.

 

نتیجه گیری

پس با در نظر گرفتن استثناء‌های نادر، «تکرار، فراموش کردن و دوباره یادآوری» تنها گزینه واقعی برای یادگیری و ایجاد تغییر به صورت بلند مدت و واقعی است. با این حال ما به عنوان بزرگسالان اغلب باور داریم که باید بتوان همه چیز را سریع یاد گرفت. معتقدیم ما برای یادگیری به سه بار تکرار بیشتر نباید نیاز داشته باشیم. اما واقعیت ملموس این است که ما برای یادگیری از طریق تمرین طراحی شده‌ایم.

آیا می‌توانید تصور کنید چه‌ طور بنظر می‌رسد زمانی که یک نفر به شما بگویید: “شما باید نوازندگی ویولنسل را تنها با سه بار تمرین مانند یویوما یاد بگیرید!” درست است، خیلی خواستۀ عجیبی است.

موسیقی‌دانان بزرگ به صورت روزانه و جدی پانزده تا بیست سال تمرین می‌کنند تا به هنرمندانی که ما می‌بینیم تبدیل شوند. پس شما نیز برای رهایی از یک وابستگی، برای یادگیری موضوعی جدید، و . . . ممکن است به مدت زمان طولانی و تکرار و تمرین نیازمند باشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *