نظریه شعور
نظریه شعور ؛ هر موجود زنده یک “سیستم زنده” است (رشد می کند) که از مجموعه ای از سیستم های زنده ی کوچک تر تشکیل می شود و خودش نیز به نوبه ی خود زیرمجموعه ای از طبیعت است.
یک سیستم زنده علاوه بر خصیصه ی همانند سازی، دارای توان “خودگردانی نسبی” نیز هست. بدین معنی که می تواند در پاره ای موارد تحت تأثیر محرکی، از خود عکس العمل نشان بدهد یا خود را کنترل نماید و بدون عکس العمل باقی بماند.
کائنات و طبیعت؛ شبکه ای به هم بافته شده از سیستم های زنده
پس تمام کائنات و طبیعتی که در آن بسر میبریم، شبکه ای به هم بافته شده از سیستم های زنده (گیاهان، حیوانات، انسان…) را تشکیل می دهد که هر جزء این شبکه خود یک سیستم خودساز است و از خصوصیات همانند سازی و خودگردانی نسبی برخوردار است.
باید توجه داشت که سیستم های زنده به نوعی با یکدیگر ارتباط دارند و تمام کائنات به عنوان یک سیستم هم پاس عظیم به حیات تک تک اجزاء آن بستگی دارد و اگر بپنداریم که حتی یک باکتری بیهوده است، مرتکب اشتباه شدهایم.
“سیستم خودساز” دارای خصیصه “همانند سازی “
تمام سلول های یک انسان (به جز سلول های خاکستری مغز) حداکثر در طول مدت هفت سال کاملاً از بین می روند و با سلول های جدیدی جایگزین می شوند. یعنی اگر دوستمان را بعد از هفت سال ببینیم، حتی یک سلول این شخص همان نیست که ما آخرین بار دیده بودیم. ولی جالب است که شکل ظاهری وی صرف نظر از اثرات پیری، همان خواهد بود.
لوزالمعدۀ انسان اکثر سلول های خود را در شبانه روز یک بار تجدید می کند. پوشش داخلی معده نیز هر سه روز یک بار تجدید می شود. گلبول های سفید، هر ده روز یک بار با گلبول های جدید جایگزین می گردند.
۹۸% پروتئین مغز در مدتی کمتر از یک ماه تعویض می شود و تمام این فرایندها به نحوی تنظیم می شوند که شکل کلی آن عضو باقی می ماند. پس بافتها و سلولهای بدن ما به صورت یک “سیستم خودساز” دارای خصیصه “همانند سازی ” است.
تعریف شبکه رابط در نظریه شعور ؛
هر عضو استعداد تکثیر دارد و تکثیر هر کدام متأثر از تکثیر دیگر اعضا است. خود طبیعت به عنوان یک سیستم زنده، مکانیزم های خاصی برای کنترل این تعادل دارد.
حال اگر میزان تکثیر یک عضو، ناسازگار با تکثیر دیگر اعضا باشد سلامتی طبیعت به خطر می افتد که مشابه این حالت در سرطان دیده می شود. یعنی سلولی زیاده طلب می شود و شروع به تکثیر بی رویه می کند که در دراز مدت به کل سیستم صدمه وارد می کند.
پس شبکۀ رابطی وجود دارد که بین اجزاء جهان حاکم است و به ماده شکل می دهد، ذرات بنیادی را در کنار هم قرار می دهد، اتم، مولکول، سلول، گیاه….و حیات سیستم زنده را مفهوم می بخشد.
ساختار مادی تمام اجزاء جهان مشترک است. همگی از “ذرات بنیادی” ساخته شده اند. آنچه که موجب پیدایش اشکال گوناگون ماده شده است و می شود، همان “شبکۀ رابط ” است.
شعور؛ شبکۀ ارتباط ذرات بنیادی تمام اجزاء جهان
می دانیم که همه عکس ها از نقطه ساخته شده اند ولی آنچه عکس شما و عکس یک ساختمان را متمایز می کند، مجموعه روابطی است که بین نقاط بر قرار است. در بین موجودات زنده، این شبکه، در هر رابطه، آن قدر خاص است که شما هیچ موجود زنده ای را دقیقاً همانند موجود زنده دیگر نمی توانید پیدا کنید.
شاید بهتر باشد این شبکۀ ارتباط را ” شعور ” بنامیم. این جا شعور به معنای آگاهی است و منظور عقل یا هوش نیست.
در یک سیستم زنده، شعور هر جزء ضمن اختصاص داشتن به آن جزء، بخشی از شعور سیستم زنده غالب بر آن و بالاتر، بخشی از شعور جهان است.
مثلاً کبد در انسان، خود یک سیستم زنده است که دارای شعور خاص خودش است (شعور کبد؛ مجموعه ای از شعورهای انواع بافتها وسلول ها) که آن شعور ضمن اختصاص داشتن به کبد، بخشی از شعور انسان است که آن نیز بخشی از شعور طبیعت است.
پس حیات من بستگی دارد به حیات مجموعه اعضای بدن ام، گیاهان، حیوانات، دیگر انسان ها، طبیعت، کرۀ زمین، ماه و…
جایگاه ساختار “بوز- انیشتین” در نظریه شعور
یک سیستم زنده به عنوان مجموعه ای از اجزاء، زمانی در بهترین وضعیت خود (سلامتی) قرار دارد که اجزاء آن ساختار “بوز- انیشتین” تشکیل دهند. یعنی ساختاری که هر جزء آن نه تنها مانند کل عمل کند بلکه هر جزء همان کل است و بین تمام اجزاء آن تعادل و هماهنگی کامل وجود دارد.
براین اساس؛ با توجه به کیفیت شعور بوز- انیشتینی می توانیم سلامتی و بیماری را اینگونه تعریف کنیم:
سلامتی یعنی شعور بوز- انیشتینی(تعادل) و بیماری یعنی انحراف از شعور بوز-انیشتینی (عدم تعادل) که آن را شعور ناهنجار نیز می نامند.
شدت بیماری نیز به میزان این انحراف بستگی دارد. هر قدر انحراف بیشتر باشد، شدت بیماری زیادتر خواهد بود. مرگ، انحراف کامل شعور از حالت بوز- انیشتینی است که موجب فروپاشی کل شبکۀ ارتباطی بین شعور اجزاء یک موجود می گردد.
قانون اول شعور؛
پس طبق قانون اول شعور میگوئیم: هر ذره ای در جهان، شعور خاص خودش را دارد! اشکال گوناگون ماده چیزی نیست مگر نمود قابل مشاهده این شعور!
فرهنگ های مختلف نام های گوناگونی به این شعور داده اند:
- نیروی حیات در ایران
- پرانا در هند
- چی در چین
- مانا در جزایر پولنزو
جایگاه شعور از دیدگاه نظریه شعور؛
تا دوره رنسانس، جایگاه شعور را در قلب می دانستند.
بعدها علم کالبد شناسی روشن کرد که قلب تنها یک عضله و یک پمپ ساده است. چون مغز عضوی بسیار پیچیده است، شعور به مغز ارتباط داده شد که هنوز بسیاری بر این باورند.
لیکن بحث بالا مشخص می کند که شعور به همه جای بدن تعلق دارد. به عنوان مثال غشاء سلول دارای شعور است، چرا که می تواند تشخیص دهد که کدام مولکول را بگیرد و کدام را رها کند.
هر مادۀ غذایی برای خود شعوری دارد و می تواند شعور انسان را متأثر نماید. با ورود مواد مختلف به بدن، ترتیب بیوشیمی بدن تغییر می کند و طبعاً اعضایی که در ارتباط با آن تغییر قرار گرفته اند، دچار تغییر در سیگنال شعور می شوند. در نهایت تغییر شعور یک عضو موجب تغییر شعور کل انسان می گردد.
این در حالی است که شعور مواد غذایی بطور مستقیم نیز می تواند شعور عضوی را که با آن در ارتباط است (عمدتاً سیستم گوارش، خون و ادراری) متأثر نماید.
نظریه شعور و انسان سالم و ناهنجاری شعوری!
آشکار است که این تأثیر می تواند در جهت مثبت و یا منفی باشد و یا به نوعی دیگر می تواند شعور شخص را هنجارتر یا ناهنجارتر نماید. انسان سالم هیچ ناهنجاری شعوری ندارد و در نتیجه مستعد هیچ نوع بیماری نیست. او وقتی در معرض محرکی (چه میکروب و چه ترس یا خبر ناگوار) قرار می گیرد تنها بطور موقت متأثر می شود، ولی سریع حالت عادی خود را باز می یابد.
در بدن انسانی با ناهنجاری شعور، سلولهای معیوب بسیاری هستند که زاییده همان ناهنجاری ها هستند و همین سلول ها هستند که مقدار زیادی از غذا را مصرف می نمایند. با سالم شدن انسان سلول های معیوب، میدان را خالی می کنند و قطعاً نیاز به غذا کاهش می یابد.
اگر دقت نمایید انسان های سالم، غذای اندکی می خورند و علیرغم آن، انرژی نسبتاً زیادی در مقایسه با یک انسان معمولی دارند.در حقیقت در مسیر زندگی شان بسیار شاداب و سلامت هستند.
شرط سلامت احساس این است که انسان شعور خود را جزئی از شعور کل بداند و اولویت را به شعور کل بدهد.
o گروه موضوعی ← علوم پایه
o نظریه پرداز ← دکتر “مسعود ناصری” محقق، نویسنده و دانشمند معاصر ایرانی
o تاریخ ارایه ← “تئوری شعور” سال ۱۳۷۵ در همایشی که در ارتباط با پزشکی هومیوپاتی در لندن برگزار شد ارایه شده است.
دیدگاهتان را بنویسید