نظریه جامعه شناختی نظام ها ، جامعه شناسی و لزوم شناخت تفاوت نظام ها: جامعه باز و جامعه بسته
نظریه جامعه شناختی نظام ها ؛ در حالی كه نظریه كنش به نسبت اوجش در دهه ۱۹۳۰ و اوایل ۱۹۴۰ افول كرده است، نظریه جامعه شناختی نظام ها طی كمتر از دو دهه، خوش درخشید. نظریه نظام ها در دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ اوج گرفت و سپس سقوط كرد. این نظریه هنوز آن انتظاری را كه طرفداران اولیه اش داشتند برآورده نكرد و شاید هرگز نكند.
نظریه نظام ها محصول انواع گوناگون افكار علمی است كه از رشته های دیگر وارد جامعه شناسی شده اند، مانند سیبرنتیك، نظریه اطلاع رسانی، تحقیق عملیاتی و نظریه نظام های اقتصادی. این افكار پس از قالب گیری مجدد، در مورد زندگی اجتماعی به كار بسته شدند.
نظریه نظام ها در جامعه شناسی همچون گرانش در فیزیک نوین
به گفته ریچال بال: نظریه كلی نظام ها با مفهوم فراگردی واقعیت به عنوان چیزی كه در اصل در برگیرنده روابط میان روابط است كارش را آغاز می كند، مانند مفهوم «گرانش» که در فیزیك نوین به كار برده می شود. اصطلاح «گرانش» هیچ پدیده موجودی را توصیف نمی كند. چیزی به عنوان «گرانش» وجود خارجی ندارد. این مفهوم، در واقع، یك رشته از روابط است. تصور این روابط به صورت پدیده های موجود، افتادن در دام چیز وارگی است… نظریه كلی نظام ها از جامعه شناسان می خواهد منطق روابط را تحول بخشند و واقعیت اجتماعی را بر حسب روابط در نظر گیرند.
نظریه نظام ها گرایش به این دارد كه جهان اجتماعی را به صورتی پویا در نظر گیرد و به «رخداد فرهنگی ـ اجتماعی و قضیه پویایی» علاقه شدید دارد .
تشخیص تفاوت میان نظام ها
باكلی درباره رابطه نظام های فرهنگی ـ اجتماعی، نظام های مكانیكی و نظام های ارگانیك، نیز بحث می كند. او بر تشخیص تفاوت های اساسی میان این نظام ها تأكید می ورزد. از برخی جهات، خط پیوستاری از نظام های مكانیكی به نظام های ارگانیك تا نظام های فرهنگی ـ اجتماعی كشیده شده است. از كمترین درجه پیچیدگی اجزاء گرفته تا بیشترین آن. از حداقل بی ثباتی اجزاء گرفته تا حداكثر آن و از كمترین تا بیشترین درجه ربط اجزاء به كل نظام.
اما از جهات دیگر، نظام ها نه صرفاً به صورت كمی بلكه به صورت كیفی نیز با یكدیگر تفاوت دارند. در نظام های مكانیكی، روابط متقابل اجزاء بر انتقال انرژی استوار است. در نظام های ارگانیك، روابط متقابل اجزاء بیشتر بر مبادله اطلاعات استوار است تا مبادله انرژی. اما در نظام های فرهنگی ـ اجتماعی، روابط متقابل اجزاء حتی بیشتر از نظام های ارگانیك بر تبادل اطلاعاتی استوار است.
این سه نوع نظام از جهت درجه باز و بسته بودن آنها نیز با یكدیگر تفاوت دارند. یعنی از جهت درجه تبادل با جنبه های محیط بزرگتر. یك نظام بازتر بهتر می تواند در برابر پهنه گسترده تر و جزییات تنوع بی پایان محیط، واكنش گزینشی از خود نشان دهد. از این جهت، نظام های مكانیكی گرایش به بسته بودن دارند؛ نظام های ارگانیكی بازترند و نظام های فرهنگی ـ اجتماعی از همه بازترند.
عوامل موثر در درجه باز بودن یک نظام
درجه بازبودن یك نظام، به دو مفهوم اساسی در نظریه نظام ها بستگی دارد: اُفت یا گرایش نظام ها به فروریختگی و عدم افت یا گرایش نظام ها به ساختارهای كامل تر. نظام های بسته گرایش به افت دارند، حال آن كه نظام های باز میل به عدم افت دارند. نظام های فرهنگی ـ اجتماعی بیشتر از دو نظام دیگر تنش ذاتی دارند. سرانجام این كه، نظام های فرهنگی ـ اجتماعی می توانند هدفدار و هدفجو باشند، زیرا پس خوراندهایی از محیط دریافت می كنند كه به آنها اجازه می دهد در جهت هدف هایشان گام بردارند.
o گروه موضوعی ← علوم انسانی
o نظریه پرداز ← والتر باکلی
o تاریخ ارایه ← دهه ۶۰ میلادی
دیدگاهتان را بنویسید