ران هوبارد ؛ نظریه پرداز ساينتولوژي یا داستان نویس
ران هوبارد و پرداختن به بيوگرافي او از آن جهت اهميت دارد و با ارزش است كه او زماني تئوري هاي خود را در غرب در موضوع حقيقت ذات انسان كه همانا روح بودن است، مطرح كرد كه تقريباً باطن گرايي از بين مردم غرب رخت بربسته بود.
در فضاي غرب هيچ سخني از روح و روح گرايي و ذهن به ميان نمي آمد. به همين دليل با وجود گروه هاي بسياري كه با تئوري ها و نظريات و راه هوبارد موافق نبوده و آنها را رد مي كردند، مكتب او خيلي سريع در ميان مردم غرب محبوبيت يافت و جاي خوبي باز كرد.
اگر چه مكتب او دور از نواقص و اشكالات نبود ولي توانست تا حدودي موجب احياي نسبي باطن گرايي در غرب گردد.
ران هوبارد و سفر
ران هوبارد در عنفوان جواني، کار خود را با ماجراجويي ها و سفرهاي بسياري آغاز کرد.
او مي دانست که براي يافتن پاسخ پرسش هايش نبايد در کنجي بنشيند. به گفته خودش: «كسي نميتواند در کاخي از عاج بنشيند و دربارة زندگي به تفکر بپردازد. بلكه زماني مي تواند از زندگي چيزي بياموزد که جزئي از آن باشد.»
اين ديدگاه، زندگي ران هوبارد را تحت الشعاع قرار داد و منجر به کشفيات بسياري برايش شد.
ران هوبارد و خانواده
ران هوبارد در ۱۳ مارس ۱۹۱۱ در تيلدن نبراسکا ديده به جهان گشود. پدرش «هري راس هوبارد» فرماندة نيروي دريايي و مادرش «لدورامي هوبارد» نام داشت.
ران هوبارد ۲ ساله بود که خانواده اش مقيم مزرعه اي خارج از شهر هلنا مركز ايالت مونتانا شدند.
در آن دوران، ران با سرخ پوستي به نام «تامِ پير» دوستي نزديکي را آغاز كرد. پيرمرد، كه داروهاي گياهي مي ساخت، بسياري از اسرار قبيله، افسانه ها و داستان هاي مردمان آن منطقه را براي ران تعريف كرد و او را با آداب و رسوم و فرهنگ سرخ پوستان آشنا ساخت.
پيرمرد به او ياد داد که چگونه در محيطي خشن زنده بماند و زندگي کند.
در سال ۱۹۲۷، زماني كه ران ۱۶ سال داشت، سفرهاي خود را به آسياي مركزي آغاز کرد. او در طي سفرهايش با جادوگران چيني و ديوان گوبلاي خان آشنا شد. در چين پاي صحبت مردان فهيم و انديشمند بسياري نشست و مشتاقانه نکات بسياري از آنها آموخت.
در تپه هاي جنوبي چين با بوديسم و راهباني آشنا شد كه مديتيشن مي کردند و به تعمق مي پرداختند.
چرا بشر با اين همه رنج و بدبختي دست به گريبان است؟
ران هوبارد به هر کجا که سفر ميکرد يک سؤال بسيار مهم داشت: «چرا؟ چرا بشر با اين همه رنج و بدبختي دست به گريبان است؟ چرا بشري که اين همه دانش کهن اندوخته و کتاب ها و متون و معابد بسياري دارد، قادر به حل مسايل پايه اي خود هم نيست؟»
براي ران، دنيا همانند کلاس درس بود و او حريصانه به دنبال يافتن و جستجو به هر کجا سفر ميکرد.
علاوه بر اين که چيزي ميآموخت، چيزهايي هم به ديگران ياد ميداد اما پاسخ پرسش هايش را نمی يافت.
ران هوبارد در سال ۱۹۲۹ به آمريکا بازگشت و در رشتة رياضي مهندسي دانشگاه جورج واشنگتن به تحصيل ادامه داد و نفر اول در فيزيک اتمي آن دانشگاه شد.
او بزودي متوجه شد كه دانشگاه قادر به پاسخ گويي سؤالاتش نيست و حتي در بخش هاي فرا روانشناسي هم کسي در پيِ مسائلي که ران به دنبال آنها مي گشت، نبود. از اين رو دانشگاه را ترک کرد و تصميم گرفت معنا و مفعوم زندگي را در دنياي واقعي دنبال کند.
او به اين نتيجه رسيده بود که انسان (غربي) علي رغم پيشرفت اش در مسايل مربوط به جهان مادي، در زمينة چگونه انديشيدن و زندگي كردن و شيوه هاي کاربردي آن، پيشرفتي نکرده است.
او روش هاي رواني موجود مثل روان شناسي و روانکاوي را هم چنان ابتدايي و باعث گمراهي مردم يافت. بنابراين خود را مسئول دانست تا فاصلة ايجاد شده بين علم و کارايي آن را پر كند.
ران هوبارد و داستان نویسی
او مجدداً سفرهاي خود را آغاز کرد. ران هوبارد براي تأمين مخارج تحقيقات اولية خود داستان مي نوشت، او يکي از معروف ترين و پرخواننده ترين نويسندگان داستان هاي ماجراجويانه علمي، بين سالهاي ۱۹۳۰ تا ۱۹۴۰ می باشد.
پس از آغاز جنگ جهاني دوم، کار تحقيقاتي هوبارد به تعويق افتاد. اما در سال ۱۹۳۸ با معرفي تئوري جديدي، بيش از پيش مطرح گرديد
او براي اولين بار در سال ۱۹۴۷ جزئيات يافته هايش را به روي كاغذ آورد اما آن ها را چاپ نکرد و تنها نسخه اي از آن ها را به دوستانش داد.
اين نسخه كه دست به دست مي گشت، باعث شد تا سيلي از درخواست ها براي اطلاعات بيشتر دربارة موضوعات مطرح شده، به سمت او سرازير شود. ران سعي كرد يافته هايش را در اختيار انجمن هاي روانپزشکي و پزشکي آمريکا قرار دهد.
اما علي رغم اينکه يافته هايش مي توانست براي آنها مفيد باشد، از قبول کمک به وي سرباز زدند.
زيرا به نظر ميرسيد که يافته هاي او منافع آنها را تهديد ميكند. پس شروع به مخالفت با وي و عقايدش نمودند. به همين دليل او تصميم گرفت تا يافته هاي خود را در اختيار عموم قرار دهد.
در نهم ماه مه ۱۹۵۰ شيوة نويني که ران ارائه كرده بود، در کتابي تحت عنوان « ديانتيک: روش نوين شفاي روحي» انتشار يافت و به صورتي گسترده در دسترس عموم قرار گرفت. ديانتيک هيجان زيادي را در بين مردم غرب برانگيخت.
ران هوبارد و فلسفه ساینتولوژی
در پائيز ۱۹۵۱، هوبارد فلسفه ساينتولوژي را در ادامة ايدة فاکتور «x» و برمبناي اعتقاد به اينکه انسان موجودي روحي است، معرفي نمود. ران هوبارد در سال ۱۹۵۹ به همراه خانواده اش به انگلستان نقل مكان نمود.
در ۴ فوريه ۱۹۶۳ وزارت غذا و دارو آمريکا (FDA) به دفتر ساينتولوژي حمله کرد و بسياري از وسايل اندازهگيري و تجهيزاتي كه در تکنيک هاي مشاورة ساينتولوژي مورد استفاده قرار ميگرفتند را به جرم قانوني نبودن و نداشتن استانداردهاي پزشکي توقيف نمود.
در دهة ۱۹۷۰ نيز معابد و انجمن هاي بسياري مربوط به ساينتولوژي مورد حمله قرار گرفتند. در سال ۱۹۷۷، FBI برخي افراد برجسته را به جرم دزدي اطلاعات از اسناد محرمانة دولتي محکوم کرد.
ران هوبارد در ۲۴ ژانويه ۱۹۸۶ درگذشت و بعد از وي «ديويد ميسکاويگ» رهبري اين مرکز را برعهده گرفت. اما تحقيقات ران هوبارد، با مرگ وي به پايان نرسيد.
گروه موضوعی ← علوم باطنی
- نظریه های ارایه شده ← دیانتیک ۱۹۵۰ ، ساینتولوژی ۱۹۵۱
- تاریخ (ارائه نظریه یا بازه زندگی) ← ۱۹۱۱-۱۹۸۶
دیدگاهتان را بنویسید