بخشِ دوم ایسمولوژی؛
اَبسُلوتیسم Absolutism مطلق گرایی:
گرایش به نظام هایی که در آنها قدرت در اختیار فرد یا گروهی خاص یا دولت قرار می گیرد و بی چون و چرا اِعمال می شود و مردم در مملکت داری حق چندانی ندارند. در واقع نه حدودی برای میزان اِعمال قدرت وجود دارد و نه نظارتی بر آن قابل تصور است.
از دیدگاه جامعه شناختی، امور مطلقه هرگز صورت خارجی نمی پذیرد.
به عبارت دیگر، هیچ شبکه روابط اجتماعی نیست که بتواند فرمانبرداری از کلیه فرامین تصورپذیر را تضمین نماید زیرا همواره موانعی هر چند کوچک در راه اعمال قدرت مطلقه وجود دارد و از اینرو، این نوع قدرت نیز لااقل تا حدودی نسبی است و در هر زمان و مکان صورتی خاص می یابد. از ویژگی های آن عبارتند از:
انحصار در منابع و ابزارهای قدرت دولت، پیدایش ارتش جدید، پیدایش دستگاه های اداری و نظامی وسیع، تأكيد بر ارجحیت مصلحتِ دولت ملی، تمرکز وسایل اداره جامعه در اختیار دولت متمرکز ملی، عدم محدودیت های عرفی یا قانونی برای اقتدار حکومت، نوسازی قضایی، نوسازی مالی، وجود يك حوزه بسیار وسیع اِعمال قدرت واقعی. در دوران باستان، نوع حکومت در تمدن های آشور، ایران، بابل، روم، مصر و یونان مطلقه بود یا لااقل دیکتاتوری های گذرا را شاهد بودند.
از نمونه های برجسته مطلق گرایی در اروپا، سلطنت لوئی چهاردهم (۱۷۱۵-۱۶۳۸) در فرانسه است که در سال های ۱۷۱۵-۱۶۴۳ تداوم داشت.
آبشتِنشنیسم Abstentionism امتناع گرایی:
استنکاف گرایی، امساك گرایی، پرهیز گرایی، ممانعت گرایی؛ تمایل مردم به پرهیز و امتناع از انجام وظایف و تکالیف اجتماعی مثل امتناع از شرکت در انتخابات یا راهپیمایی. برخی آن را اعتراضی خاموش به نظام حکومتی موجود می دانند.
بخشِ دوم ایسمولوژی؛
آبستراکشنیسم Abstractionism انتزاع گرایی:
آبستره گرایی، تجریدگرایی، مجردگرایی؛ گرایش به تفکر یا پژوهشی که بر انتزاع تأکید می ورزد و از کیفیات واقعی هنر دور می شود.
اَبسوردیسم Absurdism مهمل گرایی
عبث گرایی، مضحك گرایی، ناپسندگرایی، نامعقول گرایی، پاوه گرایی؛ گرایش به اینکه انسان ها در جهانی خِرَدنا گرا، عبث گرا و فاقد قوه تعقل و استدلال عقلی و منطقی زندگی می کنند و با یکدیگر رابطه دارند. در مقابل خردگرایی است.
آکادمیکیسم //Academicism و آکادمیسم Academism آکادمی گرایی
آکادمیسم Academism آکادمی گرایی:
تمایل به شیوه ای که در آن تقلید و پیروی از قواعد و نمونه های سنتی و کلاسيك – هرآنچه که باشد – بدون توجه به مصلحت یا اصولی بودن یا نبودن آن پذیرفته می شود.
بخشِ دوم ایسمولوژی؛
اَكسيدنتالیسم Accidentalism صدفه گرایی:
پیشامدگرایی، پیش بینی نشده گرایی، غیر مترقبه گرایی
اکومودیشنیسم Accommodationism تطابق گرایی:
گرایش به تطبیق خود با اوضاع کشمکش نژادی بدون حل آن یا تغییر در نظام نابرابری نژادی. این اصطلاح که از روان شناسی تجربی سرچشمه گرفته است، به این موضوع اشاره دارد که چگونه افراد فعلیت خود را تعدیل می کنند تا با خصوصیات ومقتضیات جهان اجتماعی خارج سازگاری یابند.
آچینیسم Achaeanism اخائیه گرایی:
پیروی از عقاید و مسلكهای فرقه ای که بنیانگذار آن الاکری است. گویا این اصطلاح از نام شهر اخائيه يونان باستان اخذ شده است. تفکرات این فرقه به نظریات اهل تسنن نزدیك است. آنان خلفای راشدین یعنی ابوبکر بن ابی قحافه (۱۳-۱۱ قمری)، عمر بن الخطاب (۲۳-۱۳)، عثمان بن عفان (۳۵-۲۳) و حضرت علی (ع) ( ۴۰ -۳۵ ) را جانشین حضرت محمد (ص) می دانند و به اصول مذهب اعتقادی ندارند.
اکروماتیسم AChromatism کوررنگ گرایی:
رنگ ناپذیرگرایی؛ تمایل به بررسی و مطالعه حذف شعاعهای رنگین تصویر شئ درعدسی. ظهور قوس و قزح در آسمان که بتدریج از بین می رود.
اَکمئیسم Acmeism اوج گرایی:
گرایش به مکتبی ادبی که در سال ۱۹۱۲ شاعرانی روسی آن را بوجود آوردند. آنان می کوشیدند تا شعر جنبه واقعی و محسوس تری داشته باشد. از معروف ترین اوج گرایان می توان به خانم آنا آندریواگارینو آخکاتوورا (۱۹۶۶-۱۸۸۹) شاعر روسی اشاره نمود. در مقابل نمادگرایی است.
آکاسمیسم ACosmism کیهان انکارگرایی:
کیهان ناگرایی، گیتی ناگرایی؛ پیروی از عقایدی که وجود خدا را اثبات اما وجود جهان طبیعی را انکار می کنند. گئورگ ویلهلم فریدریش هگل (۱۶۷۷-۱۷۷۰) فیلسوف آلمانی، نظریۀ باروخ اسپینوزا (۱۶۷۷-۱۶۳۲) فیلسوف هلندی را در همین راستا می دانست. او معتقد خدا همه چیز است و کیهان به عنوان یک واقعیت مستقل وجود ندارد. در مقابل خداناگرایی است.
آکرومِلانیسم Acromelanism سیه پایانه گرایی:
تمایل به بررسی و مطالعۀ عارضه ای ژنتیکی که بر اثر افزایش رنگدانه های ملانین در پا، گوش، دم و صورت جانوران بروز می کند.
دیدگاهتان را بنویسید