اگزیستانسیالیسم ؛ جریانی ادبی فلسفی بر پایه آزادی فردی
اگزیستانسیالیسم جریانی ادبی فلسفی است که پایه آن بر آزادی فردی، مسئولیت و نیز عینیت گرایی است. از دیدگاه اگزیستانسیالیسم هر انسان، وجودی یگانه است که خودش روشن کننده سرنوشت خویش است.
واژه شناسی اگزیستانسیالیسم
اگزیستانسیالیسم از واژه اگزیستانس به معنای وجود بر گرفته میشود. «سورن کی یر که گور» را نخستین اگزیستانسیالیست مینامند. میان «اگزیستانسیالیسم بی خدایی» و «اگزیستانسیالیسم مسیحی» تفاوت هست. از میان شناخته شده ترین اگزیستانسیالیستهای مسیحی میتوان از سورن کییرکه گارد ، گابریل مارسل، و کارل یاسپرس نام برد.
اگزیستانسیالیسم ادبی
پس از جنگ جهانی دوم جریان تازهای به راه افتاد که میتوان آن را اگزیستانسیالیسم ادبی نام نهاد. از نمایندگان این جریان تازه میتوان سیمون دوبووآر، ژان پل سارتر، آلبر کامو و بوری ویان را نام برد.
اصول فلسفه اگزیستانسیالیسم
اصول فلسفه اگزیستانسیالیزم مبنی بر اصالت وجود و تقدم آن بر ماهیت انسان است. هنگامی که میخواهیم از اگزیستانسیالیسم سخن بگوییم، باید مشخص کنیم که منظورمان چیست.
ژان پل سارتر، مارتین هایدگر، گابریل مارسل، سورن کییرکه گارد از متفکران اگزیستانسیالیست بودهاند. البته مارسل و کییرکه گارد بینشی ایمان گونه داشته اند و اندیشه شان الحادی نبوده است؛ سارتر و هایدگر درست در مقابل این دو هستند که اندیشه های الحادی داشته اند. از آنجا که مقاله به اگزیستانسیالیسم سارتری مربوط است، به سارتر می پردازیم.
اگزیستانسیالیسم و خدا گرایی
اساس نگاه فلسفی سارتر به انسان این است که انسان را مختار می داند و بر این اساس به انکار خداوند می رسد. البته خود سارتر بر این اعتقاد دارد که وجود یا عدم وجود خدا تاثیری بر اصالت بشر ندارد زیرا که او معتقد است انسان نمیتواند مختار باشد، در حالی که خالقی مطلق و یگانه داشته باشد که از ازل می دانسته که چه می خواهد بسازد.
البته این مساله کاملاً بر اساس خدای کلامی معتزله و اشاعره و هم چنین خدای کلامی مسیحی و خدای کلامی یهودی صحت دارد. سارتر به وضوح به نفی خدا نمی پردازد بلكه معتقد است خدای انسان را به حال خود رها كرده است. انسان وقتی مختار باشد، باید مسئولیت هر انتخاب اش را بپذیرد و از همین بینش است که سارتر خود را مسئول جنگ جهانی می داند و این جا دلهره و اضطراب به وجود می آید که فرد با خود می گوید از آن جا که من مسئول این کار هستم، آیا این کار درست بوده و چه نتایجی خواهد داشت که من آن ها را نمی دانم یا نخواهم دید!؟
اندیشه های اگزیستانسیالیسم
اندیشه های اگزیستانسیالیستی سارتر، که در خصوص آزادی و مسئولیت فردی و ممکن بودن وجود ما و فاصله یی که ما از خودمان داریم، هم چنان میتواند برای فلسفه ی جدید مهم باشد. اما سارتر اخلاق گرا نیز بود و کوششی که برای طرح نظریه ای اخلاقی کرد هم چنان می تواند برای فلسفه «بعد-از-نو» مهم باشد. کم تر فیلسوفی هم چون سارتر این اقبال را داشته است که در عمر خود شاهد شهرت و نفوذ اندیشه اش باشد. اما سارتر با همهی فلاسفه ای که تا کنون بوده اند متفاوت است.
اگزیستانسیالیسم ، وجود و ماهیت
اگزیستانسیالیسم بر پیش بودن وجود بر ماهیت تکیه میکند. با چنین تعریفی بر آزادی انسان و به دنبال آن مسئولیت او پا فشاری می شود که البته این اندکی با دیدگاه اصالت وجود ملاصدرا نا همسان است و همان نیست. اصالت وجود به معنای این است که انسان و تنها انسان است که نخست موجود می شود و سپس خودش ماهیت خودش را می سازد. از سوی دیگر در اندیشه صدرایی و یا مشایی مانند میرداماد اصالت در برابر اعتبار به کار می رود وجود اصیل و ماهیت امری اعتباری است. اما در اگزیستانسیالیسم اصالت وجود به معنای این نیست که ماهیت اعتباری است که به این معناست که ماهیت ساختنی است و درآغاز هیچ است.
دیدگاهتان را بنویسید